گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه قران و حدیث
جلد پنجم
10 / 3 خودبزرگ بینی



حدیثتفسیر الطبری به نقل از ابو صالح :جبرئیل علیه السلام نزد پیامبر صلی الله علیه و آله که غمگین نشسته بود ، آمد و به او گفت : چرا غمگینی؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «اینها مرا تکذیب کردند» . جبرئیل علیه السلام به او گفت : آنها تو را تکذیب نمی کنند . آنها قطعاً می دانند که تو راست می گویی ؛ «ولی ستمکاران ، آیات خدا را انکار می کنند» .

امام علی علیه السلام :ابو جهل به پیامبر صلی الله علیه و آله گفت : ما تو را دروغگو نمی دانیم ؛ بلکه آنچه را که آورده ای ، دروغ می شماریم . پس خداوند ، این آیه را فرو فرستاد : «در واقع ، آنان تو را تکذیب نمی کنند ؛ ولی ستمکاران ، آیات خدا را انکار می کنند» .

10 / 3خودبزرگ بینیقرآن«به زودی ، کسانی را که در زمین به ناحق تکبر می ورزند ، از آیاتم روی گردان می سازم و [چنان می کنم که] اگر هر نشانه ای را [از قدرت من] بنگرند ، بدان ایمان نیاورند ، و اگر راه جواب را ببینند ، آن را بر نگزینند و اگر راه گم راهی را ببینند ، آن را راه خود قرار دهند . این ، بدان سبب است که آنان ، آیات ما را دروغ انگاشتند و غفلت ورزیدند» .

ر . ک : نمل : آیه 14 ، مؤمنون : آیه 46 ، جاثیه : آیه 8 و 31 ، احقاف : آیه 10 ، غافر : آیه 35 ، لقمان : آیه 7 ، زمر : آیه 59 60 .

.


ص: 402

الحدیثالإمام علیّ علیه السلام :بُنِیَ الکُفرُ عَلی أَربَعِ دَعائِمَ: الفِسقِ ، وَالغُلُوِّ ، وَالشَّکِّ ، وَالشُّبهَهِ. وَالفِسقُ عَلی أَربَعِ شُعَبٍ: عَلَی الجَفاءِ، وَالعَمی، وَالغَفلَهِ، وَالعُتُوِّ. (1)

عنه علیه السلام :مَنِ استَکبَرَ أَدبَرَ عَنِ الحَقِّ . (2)

الإمام الصادق علیه السلام :أُصولُ الکُفرِ ثَلاثَهٌ: الحِرصُ ، وَالاِستِکبارُ ، وَالحَسَدُ . (3)

10 / 4الجَهلالإمام الصادق علیه السلام لِلمُفَضَّلِ بنِ عُمَرَ :یا مُفَضَّلُ ، إِنَّ الشُّکّاکَ جَهِلُوا الأَسبابَ وَالمَعانِیَ فِی الخِلقَهِ ، وقَصُرَت أَفهامُهُم عَن تَأَمُّلِ الصَّوابِ وَالحِکمَهِ فیما ذَرَأَ الباری جَلَّ قُدسُهُ ، وبَرَأَ مِن صُنوفِ خَلقِهِ فِی البَرِّ وَالبَحرِ وَالسَّهلِ وَالوَعرِ ، فَخَرَجوا بِقِصَرِ عُلومِهِم إِلَی الجُحودِ ، وبِضَعفِ بَصائِرِهِم إِلَی التَّکذیبِ وَالعُنودِ ، حَتّی أَنکَروا خَلقَ الأَشیاءِ ، وَادَّعَوا أَنَّ کوَنَها بِالإِهمالِ ، لا صَنعَهَ فیها ولا تَقدیرَ ولا حِکمَهَ مِن مُدَبِّرٍ ولا صانِعٍ ، تَعالَی اللّهُ عَمّا یَصِفونَ . (4)

10 / 5الغَفلَهالإمام علیّ علیه السلام مِن دُعاءٍ عَلَّمَهُ نَوفا البِکالِیَّ :إِلهی تَناهَت أَبصارُ النّاظِرینَ إِلَیکَ بِسَرائِرِ القُلوبِ ، وطالَعَت أَصغَی السّامِعینَ لَکَ نَجِیّاتُ الصُّدورِ ، فَلَم یَلقَ أَبصارَهُم رَدٌّ دونَ ما یُریدونَ ، هَتَکتَ بَینَکَ وبَینَهُم حُجُبَ الغَفلَهِ ، فَسَکَنوا فی نورِکَ ، وتَنَفَّسوا بِروحِکَ . (5)

.

1- .الکافی : ج 2 ص 391 ح 1 عن سلیم بن قیس الهلالی ، الخصال : ص 232 ح 74 عن الأصبغ بن نباته ، تحف العقول : ص 166 ، بحار الأنوار : ج 72 ص 117 ح 15 .
2- .الکافی : ج 2 ص 394 ح 1 عن سلیم بن قیس الهلالی ، الخصال : ص 234 ح 74 عن الأصبغ بن نباته ، تحف العقول : ص 168 ولیس فیهما «عن الحقّ» ، بحار الأنوار : ج 72 ص 120 ح 15 .
3- .الکافی : ج 2 ص 289 ح 1 ، الخصال : ص 90 ح 28 ، الأمالی للصدوق : ص 505 ح 694 کلّها عن أبی بصیر ، روضه الواعظین : ص 418 ، بحار الأنوار : ج 72 ص 104 ح 1 .
4- .بحار الأنوار : ج 3 ص 59 عن المفضّل بن عمر .
5- .بحار الأنوار : ج 94 ص 95 ح 12 نقلاً عن الکتاب العتیق الغروی عن نوف البکالی .

ص: 403



10 / 4 نادانی

10 / 5 غفلت

حدیثامام علی علیه السلام :کفر ، بر چهار پایه بنا شده است : فسق ، غلو ، شک ، و شبهه . فسق ، بر چهار شاخه است : نافرهیختگی ، کوردلی ، غفلت ، و گردنکشی .

امام علی علیه السلام :هر که خودبزرگ بین باشد ، از حق روی گردان می شود .

امام صادق علیه السلام :ریشه های کفر ، سه چیز است : آزمندی ، خودبزرگ بینی ، و حسادت .

10 / 4نادانیامام صادق علیه السلام به مفضّل بن عمر :ای مفضّل! شکّاکان ، اسباب و معانی آفرینش را نمی دانند و اندیشه آنان ، از دریافت درستی و حکمتی که آفریدگار پاک در انواع مخلوقاتش در خشکی، آب و دشت و دَمَن قرار داده ، قاصر است . از این رو ، به واسطه قصور دانششان ، راه انکار را در پیش گرفتند و به سبب ضعف بینششان ، به عناد گراییدند تا جایی که آفریده شدن موجودات را انکار کردند و مدّعی شدند که به خودی خود ، آفریده شده اند ، و نه دستِ صانعی در کار است و نه نقشه ای و حکمتی از جانب تدبیر کننده ای و سازنده ای . خداوند ، برتر است از آنچه می گویند .

10 / 5غفلتامام علی علیه السلام در دعایی که به نوف بِکالی آموخت :معبودا! دیدگانِ بینندگان ، از طریق رازها و نهان های دل ها به تو رسیدند و نجواهای [تو در ]سینه ها به گوش شنواترین گوش سپارندگانِ به تو رسید . هیچ چیز ، مانع دیدگان آنها در رسیدن به آنچه می خواستند ، نشد . پرده های غفلت میان خود و ایشان را دریدی . پس در نورش آرمیدند و با روح (/ رحمت) تو دَم زدند .

.


ص: 404

10 / 6الهَویمروج الذهب :قدَ کانَ مَن ذَکَرنا مِنَ الأُمَمِ لا یَجحَدُ الصّانِعَ جَلَّ وعَزَّ ، ویَعلَمونَ أَنَّ نوحا علیه السلام کانَ نَبِیّا ، وأَنَّهُ وَفی لِقَومِهِ بِما وَعَدَهُم مِنَ العَذابِ ، إِلّا أَنَّ القَومَ دَخَلَت عَلَیهِم شُبَهٌ بَعدَ ذلِکَ؛ لِتَرکِهِمُ البَحثَ وَاستِعمالَ النَّظَرِ ، ومالَت نُفوسُهُم إِلَی الدَّعَهِ (1) ، وما تَدعو إِلَیهِ الطَّبائِعُ مِنَ المَلاذِّ وَالتَّقلیدِ ، وکانَ فی نُفوسِهِم هَیبَهُ الصّانِعِ ، وَالتَّقَرُّبُ إِلَیهِ بِالتَّماثیلِ وعِبادَتها ؛ لِظَنِّهِم أَنَّها مُقَرِّبَهٌ لَهُم إِلَیهِ . (2)

مصباح الشریعه فیما نَسَبَهُ إلَی الإِمامِ الصّادِقِ علیه السلام :لا حِجابَ أَظلَمُ وأَوحَشُ بَینَ العَبدِ وبَینَ اللّهِ مِنَ النَّفسِ وَالهَوی ، ولَیسَ لِقَتلِهِما وقَطعِهِما سِلاحٌ وآلَهٌ مِثلُ الافتِقارِ إِلَی اللّهِ ، وَالخُشوعِ وَالخُضوعِ وَالجوعِ وَالظَّمَاَ بِالنَّهارِ ، وَالسَّهَرِ بِاللَّیلِ ؛ فَإِن ماتَ صاحِبُهُ ماتَ شَهیدا ، وإِن عاشَ وَاستَقامَ أَدّی عاقِبَتُهُ إِلَی الرِّضوانِ الأَکبَرِ . (3)

10 / 7مَرَضُ القَلبِالإمام علیّ علیه السلام :لَو فَکَّروا فی عَظیمِ القُدرَهِ وجَسیمِ النِّعمَهِ لَرَجَعُوا إِلَی الطَّریقِ ، وخَافُوا عَذابَ الحَریقِ ، ولکِنِ القُلوبُ عَلیلَهٌ ، وَالبَصائِرُ مَدخولَهٌ . (4)

راجع : موسوعه العقائد الإسلامیه (المعرفه) : ج 2 ص 165 (حجب العلم والحکمه) .

.

1- .الدَّعَهُ : الخفضُ فی العیشِ والراحه (العین : ص 845 «ودع» ).
2- .مروج الذهب : ج 2 ص 145 .
3- .مصباح الشریعه : ص 442 ، بحار الأنوار : ج 70 ص 69 ح 15 .
4- .نهج البلاغه : الخطبه 185 ، الاحتجاج : ج 1 ص 481 ح 117 وفیه «الأبصار» بدل «البصائر» ، بحار الأنوار : ج 3 ص 26 ح 1 .

ص: 405



10 / 6 هَوَس

10 / 7 بیماری دل

10 / 6هَوَسمروج الذهب :از امّت هایی که نام بردیم ، کسانی بودند که منکر آفریدگار عز و جلنبودند و می دانستند که نوح علیه السلام ، پیامبر بود و به وعده عذابی که به قومش داد ، وفا کرد . منتها بعداً این قوم ، دست خوش شبهاتی شدند ؛ زیرا تحقیق و اندیشیدن را فرو نهادند و به راحت طلبی گراییدند ، و به لذّت ها و تقلید که طبیعت آدمی بدانها فرا می خوانَد روی آوردند ؛ امّا ترس از آفریدگار ، همچنان در جان هایشان بود ، و از طریق بت ها و پرستش آنها ، بدو تقرّب می جستند ؛ زیرا گمان می بردند اینها ، مایه تقرّب ایشان به اوست .

مصباح الشریعه در حدیثی که به امام صادق علیه السلام نسبت داده شده است :میان بنده و خدا ، حجابی تاریک تر و وحشتناک تر از نفس و هوای نفس نیست ، و برای کشتن و ریشه کَنی این دو ، سلاح و ابزاری چون [احساس] نیازمندی به خدا ، و خاک سایی و فروتنی و گرسنگی و تشنگی کشیدن در روز و شب زنده داری نیست ، که اگر چنین شخصی بمیرد ، شهید مُرده است و اگر زنده بمانَد و پایداری ورزد ، عاقبتش به بزرگ ترین رضوان [الهی ]می انجامد .

10 / 7بیماری دلامام علی علیه السلام :اگر در عظمت قدرت و سترگی نعمت می اندیشیدند ، بی گمان به راه می آمدند و از عذاب دوزخ می هراسیدند ؛ امّا دل ها ، بیمار ، و دیدگان ، معیوب اند .

ر . ک : دانش نامه عقاید اسلامی : ج 2 ص 519 (معرفت شناسی / حجاب های دانش و حکمت) .

.


ص: 406

. .


ص: 407



مبحث دوم: توحید خدا

اشاره

مبحث دوم: توحید خدافصل یکم : ارزش توحیدفصل دوم : مراتب توحید

.


ص: 408

الفصل الأوّل: قیمه التّوحید1 / 1أَوَّلُ الدِّینِالإمام علیّ علیه السلام :أَوَّلُ الدِّینِ مَعرِفَتُهُ ، وکَمالُ مَعرِفَتِهِ التَّصدیقُ بِهِ ، وکَمالُ التَّصدیقِ بِهِ تَوحیدُهُ . (1)

1 / 2نِصفُ الدِّینِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :التَّوحیدُ نِصفُ الدِّینِ . (2)

1 / 3کَلِمَهُ التَّقویرسول اللّه صلی الله علیه و آله فی تَفسیرِ «لا إِلهَ إِلَا اللّهُ» :قَولُهُ : لا إِلهَ إِلَا اللّهُ یَعنی وَحدانِیَّتَهُ ، لا یُقبَلُ الأَعمالُ إِلّا بِها ، وهِیَ کَلِمَهُ التَّقوی ، یُثَقِّلُ اللّهُ بِهَا المَوازینَ یَومَ القِیامَهِ . (3)

.

1- .نهج البلاغه : الخطبه 1 ، الاحتجاج : ج 1 ص 473 ح 113 ، عوالی اللآلی : ج 4 ص 126 ح 215 ، بحارالأنوار : ج 4 ص 247 ح 5 .
2- .التوحید : ص 68 ح 24 ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 2 ص 35 ح 75 کلاهما عن داود بن سلیمان الفرّاء عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام ، صحیفه الإمام الرضا علیه السلام : ص 104 ح 52 عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله ، بحار الأنوار : ج 3 ص 240 ح 25 .
3- .علل الشرائع : ص 251 ح 8 ، الأمالی للصدوق : ص 255 ح 279 وفیه «لا یَقبل اللّه » بدل «لا یُقبل» وکلاهما عن الحسن بن عبد اللّه عن أبیه عن جدّه الإمام الحسن علیه السلام ، الاختصاص : ص 34 عن الحسین بن عبد اللّه عن أبیه عن جدّه عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله نحوه ، بحار الأنوار : ج 9 ص 294 ح 5 .

ص: 409



فصل یکم : ارزش توحید

1 / 1 اساس دین

1 / 2 نیمِ دین

1 / 3 نماد تقوا

فصل یکم : ارزش توحید1 / 1اساس دینامام علی علیه السلام :آغاز دین ، شناخت خداست ، و کمال شناخت او ، باور به اوست ، و کمال باور به او ، یگانه دانستن اوست .

1 / 2نیمِ دینپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :توحید ، نیمی از دین است .

1 / 3نماد تقواپیامبر خدا صلی الله علیه و آله در تفسیر «لا إله إلّا اللّه » :گفتار الهیِ «لا إله إلّا اللّه » ، به معنای یگانه دانستن خداوند است . اعمال ، جز با آن پذیرفته نمی شود و آن ، نماد (شعار) تقواست و خداوند ، در روز قیامت ، به واسطه آن ، ترازوها[ی اعمال ]را سنگین می کند .

.


ص: 410

1 / 4ثَمَنُ الجَنَّهِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :التَّوحیدُ ثَمَنُ الجَنَّهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إِنَّ اللّهَ عز و جل قالَ : ما جَزاءُ مَن أَنعَمتُ عَلَیهِ بِالتَّوحیدِ إِلَا الجَنَّهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن ماتَ وهُوَ یَعلَمُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَا اللّهُ دَخَلَ الجَنَّهَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن قالَ : «لا إِلهَ إِلَا اللّهُ» مُخلِصا دَخَلَ الجَنَّهَ ، وإِخلاصُهُ أَن تَحجُزَهُ «لا إِلهَ إِلَا اللّهُ» عَمّا حَرَّمَ اللّهُ عز و جل . (4)

.

1- .الأمالی للطوسی : ص 570 ح 1178 عن محمّد بن علیّ بن الحسین بن زید عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 3 ص 3 ح 3 .
2- .التوحید : ص 28 ح 29 ، الأمالی للصدوق : ص 471 ح 628 ، الأمالی للطوسی : ص 430 ح 960 کلّها عن إسماعیل بن موسی عن أبیه الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 3 ص 3 ح 2 ؛ تاریخ أصبهان : ج 1 ص 280 ح 468 ، الفردوس : ج 4 ص 337 ح 6975 کلاهما عن أنس بن مالک نحوه ، کنز العمّال : ج 2 ص 43 ح 3048 .
3- .صحیح مسلم : ج 1 ص 55 ح 43 ، مسند ابن حنبل : ج 1 ص 142 ح 464 ، المستدرک علی الصحیحین : ج1 ص 144 ح 242 ، المصنّف لابن أبی شیبه : ج 3 ص 126 ح 12 ، حلیه الأولیاء : ج 7 ص 174 الرقم 396 کلّها عن عثمان بن عفّان ، کنز العمّال : ج 1 ص 46 ح 123؛ التوحید : ص 29 ح 30 عن عثمان بن عفّان وفیه «أنّ اللّه حقّ» بدل «أنّه لا إله الّا اللّه » ، بحار الأنوار : ج 3 ص 10 ح 20 .
4- .التوحید : ص 28 ح 27 ، معانی الأخبار : ص 370 ح 2 ، ثواب الأعمال : ص 20 ح 3 ، مکارم الأخلاق : ج 2 ص 83 ح 2218 کلّها عن زید بن أرقم ، بحار الأنوار : ج 93 ص 197 ح 22 ؛ تاریخ بغداد : ج 12 ص 64 الرقم 6455 عن أنس ، حلیه الأولیاء : ج 9 ص 254 الرقم 455 عن زید بن أرقم وکلاهما نحوه ، کنز العمّال : ج 1 ص 61 ح 206 .

ص: 411



1 / 4 بهای بهشت

1 / 4بهای بهشتپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :توحید ، بهای بهشت است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عز و جل فرمود : «پاداشِ کسی که نعمت توحید را به او ارزانی داشته ام ، جز بهشت نیست» .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکس با علم به این که معبودی جز خدای یگانه نیست ، از دنیا برود ، وارد بهشت می شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکس از روی اخلاص بگوید : «لا إله إلّا اللّه » ، به بهشت می رود و اخلاصش به این است که «لا إله إلّا اللّه » ، او را از آنچه خداوند عز و جل برایش حرام کرده است ، باز دارد .

.


ص: 412

عنه صلی الله علیه و آله :إِنَّ «لا إِلهَ إِلَا اللّهُ» کَلِمَهٌ عَظیمَهٌ ، کَریمَهٌ عَلَی اللّهِ عز و جل ، مَن قالَها مُخلِصا استَوجَبَ الجَنَّهَ ، ومَن قالَها کاذِبا عَصَمَت مالَهُ ودَمَهُ ، وکانَ مَصیرُهُ إِلی النّارِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله فی مَوعِظَتِهِ لِابنِ مَسعودٍ :إِذا تَکَلَّمتَ ب «لا إِلهَ إِلَا اللّهُ» ولَم تَعرِف حَقَّها فَإِنَّهُ مَردودٌ عَلَیکَ . (2)

1 / 5حَیاهُ النَّفسِالإمام علیّ علیه السلام :التَّوحیدُ حَیاهُ النَّفسِ . (3)

1 / 6عُروَهُ اللّهِ الوُثقیالإمام الباقر علیه السلام :عُروَهُ اللّهِ الوُثقی التَّوحیدُ . (4)

1 / 7حِصنُ اللّه عز و جلِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :حَدَّثَنی جَبرَئیلُ سَیِّدُ المَلائِکَهِ ، قالَ : قالَ اللّهُ سَیِّدُ السّاداتِ عز و جل: إِنّی أَنَا اللّهُ لا إِلهَ إِلّا أَنَا ، فَمَن أَقَرَّ لی بِالتَّوحیدِ دَخَلَ حِصنی ، ومَن دَخَلَ حِصنی أَمِنَ مِن عَذابی . (5)

.

1- .التوحید : ص 23 ح 18 عن أحمد بن عبد اللّه الجویباری عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 3 ص 5 ح 13 .
2- .مکارم الأخلاق : ج 2 ص 357 ح 2660 عن عبد اللّه بن مسعود ، بحار الأنوار : ج 77 ص 106 ح 1 .
3- .غرر الحکم : ج 1 ص 145 ح 540 .
4- .المحاسن : ج 1 ص 375 ح 822 عن محمّد بن مسلم ، بحار الأنوار : ج 3 ص 279 ح 14 .
5- .عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 2 ص 135 ح 3 عن أحمد بن محمّد بن إبراهیم بن هاشم عن الإمام العسکری عن آبائه علیهم السلام ، کشف الغمّه : ج 3 ص 194 عن الإمام العسکری عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله ، بحار الأنوار : ج 3 ص 10 ح 22 ؛ کنز العمّال : ج 1 ص 47 ح 127 نقلاً عن الشیرازی عن الإمام علیّ علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله .

ص: 413



1 / 5 زندگی بخش جان آدمی

1 / 6 استوارترین دستگیره خدا

1 / 7 دژ خدا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :«لا إله إلّا اللّه » ، در نزد خداوند ، سخنی بزرگ و ارجمند است . هر کس آن را از روی اخلاص بگوید ، سزاوار بهشت می شود و هر کس به دروغ [و از سر ناباوری] آن را بر زبان آورد ، مال و جانش مصون می شود ؛ امّا سرانجامش آتش است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در اندرزش به ابن مسعود :چنانچه «لا إله إلّا اللّه » بگویی ، امّا قدر آن را نشناسی (حقّ آن را به جا نیاوری) ، به خودت باز می گردد [و در درگاه الهی پذیرفته نمی شود] .

1 / 5زندگی بخش جان آدمیامام علی علیه السلام :توحید ، زندگی بخش جانِ آدمی است .

1 / 6استوارترین دستگیره خداامام باقر علیه السلام :استوارترین دستگیره خدا ، توحید است .

1 / 7دژ خداپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مِهتر فرشتگان ، جبرئیل ، برایم حدیث کرد و گفت : مِهتر مهتران ، خداوند عز و جل فرمود : «منم خدا ، که خدایی جز من نیست . پس هر که به یگانگی من اقرار کند ، به دژ من وارد می شود . و هر که به دژ من وارد شود ، از عذاب من در امان باشد» .

.


ص: 414

1 / 8أفضَلُ الأَعمالِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :«لا إِلهَ إِلَا اللّهُ» ، لا یَسبِقُها عَمَلٌ ، ولا تَترُکُ ذَنبا . (1)

الأَمالی للطوسی عن محمّد بن سماعه :سَأَلَ بَعضُ أَصحابِنَا الصّادِقَ علیه السلام ، فَقالَ لَهُ : أَخبِرنی أَیُّ الأَعمالِ أَفضَلُ ؟ قالَ : تَوحیدُکَ لِرَبِّکَ . قالَ : فَما أَعظَمُ الذُّنوبِ ؟ قالَ : تَشبیهُکَ لِخالِقِکَ . (2)

1 / 9سَبَبُ المَغفِرَهِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :إِذا قالَ العَبدُ : «أَشهَدُ أَن لا إِلهَ إِلَا اللّهُ» قالَ اللّهُ تَعالی : یا مَلائِکَتی ، عَلِمَ عَبدی أَنَّهُ لَیسَ لَهُ رَبٌّ غَیری ، أُشهِدُکُم أَنّی غَفَرتُ لَهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَزالُ قَولُ : «لا إِلهَ إِلَا اللّهُ» یَرفَعُ سَخَطَ اللّهِ عَنِ العِبادِ حَتّی إِذا نَزَلوا بِالمَنزِلِ الَّذی لا یُبالونَ ما نَقَصَ مِن دینِهِم إِذا سَلِمَت دُنیاهُم ، فَقالوا عِندَ ذلِکَ ، قالَ اللّهُ تَعالی لَهُم : کَذِبتُم کَذِبتُم . (4)

.

1- .سنن ابن ماجه : ج 2 ص 1248 ح 3797 عن اُمّ هانئ ، کنز العمّال : ج 1 ص 418 ح 1781 وراجع : المعجم الکبیر : ج 8 ص 115 ح 7533 .
2- .الأمالی للطوسی : ص 687 ح 1458 ، بحار الأنوار : ج 3 ص 8 ح 18 .
3- .تاریخ دمشق : ج 7 ص 61 ح 1617 عن أنس .
4- .نوادر الاُصول : ج 2 ص 73 عن أنس ، کنز العمّال : ج 1 ص 63 ح 224 وراجع : ثواب الأعمال : ص 20 ح 4 .

ص: 415



1 / 8 برترین عمل

1 / 9 سبب آمرزش

1 / 8برترین عملپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ عملی بر «لا إله إلّا اللّه » پیشی نمی گیرد ، و [آن] هیچ گناهی به جای نمی نهد .

الأمالی ، طوسی به نقل از محمّد بن سماعه :یکی از شیعیان از امام صادق علیه السلام پرسید : مرا آگاه کن که کدام کار ، برتر است؟ فرمود : «این که پروردگارت را یکتا بدانی» . پرسید : بزرگ ترینِ گناهان چیست؟ فرمود : «این که آفریدگارت را تشبیه کنی» .

1 / 9سبب آمرزشپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه بنده بگوید : «گواهی می دهم که معبودی جز خدا نیست» ، خدای متعال می فرماید : «ای فرشتگان من! بنده ام دانست [و گواهی داد ]که او را پروردگاری جز من نیست . شما را گواه می گیرم که او را آمرزیدم» .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کلمه «لا إله إلّا اللّه » ، پیوسته خشم و ناخشنودی خدا را از بندگان ، دور نگه می دارد تا آن گاه که به جایگاهی سقوط کنند که در صورت سالم ماندن دنیایشان ، دیگر برایشان مهم نباشد که از دینشان چه کاسته شود . در این هنگام ، هر گاه این کلمه را بگویند ، خداوند متعال به آنها می فرماید : «دروغ می گویید ، دروغ می گویید» .

.


ص: 416

1 / 10سَبَبُ دَفعِ البَلاءِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :«لا إِلهَ إِلَا اللّهُ» تَدفَعُ عَن قائِلِها تِسعَهً وتِسعینَ بابا مِنَ البَلاءِ ، أَدناهَا الهَمُّ . (1)

راجع : ص 134 (قیمه معرفه اللّه عز و جل) .

1 / 11سَبَبُ الفَلاحِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :قولوا : «لا إِلهَ إِلَا اللّهُ» تُفلِحوا . (2)

.

1- .تاریخ دمشق : ج 17 ص 172 ح 4087 ، الفردوس : ج 5 ص 8 ح 7280 کلاهما عن ابن عبّاس ، کنز العمّال : ج1 ص 63 ح 226 وراجع : المقنع للصدوق : ص 297 .
2- .مسند ابن حنبل : ج 5 ص 423 ح 16023 ، المستدرک علی الصحیحین : ج 1 ص 61 ح 39 کلاهما عن ربیعه بن عباد ، صحیح ابن حبّان : ج 14 ص 518 ح 6562 ، السنن الکبری : ج 1 ص 123 ح 358 کلّها عن طارق بن عبداللّه المحاربی ، کنز العّمال : ج 12 ص 449 ح 35538 ؛ المناقب لابن شهرآشوب : ج 1 ص 56 عن طارق المحاربی ، بحار الأنوار : ج 18 ص 202 .

ص: 417



1 / 10 سبب دفع بلا

1 / 11 سبب رستگاری

1 / 10سبب دفع بلاپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :«لا إله إلّا اللّه » ، نَود و نُه گونه بلا را از گوینده خود دور می کند که کمترین آنها اندوه است .

ر . ک : ص 135 (ارزش خداشناسی) .

1 / 11سبب رستگاریپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بگویید : «لا إله إلّا اللّه » ، تا رستگار شوید .

.


ص: 418

الفصل الثانی : مراتب التّوحیدموضوع التّوحید من أهمّ موضوعات معرفه اللّه سبحانه بعد إثبات وجوده ، وهو جدیر بالمناقشه والتحلیل من جوانب مختلفه . لقد تمّ فی هذا الفصل تنظیم النصوص المرتبطه بأهمّ المباحث التّوحیدیّه تحت عنوان «مراتب التّوحید» ، وهی تبدأ من التّوحید فی الذّات ، وتنتهی بالتّوحید فی العباده الّذی یمثّل أعلی المراتب فی معرفه اللّه تعالی ، وذلک علی المنوال الّذی تلاحظونه . إنّ التوحید الذاتیّ الّذی یجسّد أوّل مرتبه من مراتب التّوحید ، بمعنی نفی الشریک والتشبیه والجزء عن ذات الحقّ تعالی ، وستلاحظون فی الأبواب الآتیه البراهین العقلیّه علی توحید الذات وتفسیرها وتبیانها من وحی القرآن والحدیث .

2 / 1المرتبه الأُولی : التّوحید فی الذّات2 / 1 1ما یَدُلُّ عَلی وَحدَهِ ذاتِهِالکتاب«وَ مَن یَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا ءَاخَرَ لَا بُرْهَانَ لَهُ بِهِ فَإِنَّمَا حِسَابُهُ عِندَ رَبِّهِ إِنَّهُ لَا یُفْلِحُ الْکَافِرُونَ» . (1)

.

1- .المؤمنون : 117 .

ص: 419



فصل دوم : مراتب توحید

2 / 1 مرتبه اوّل : توحید در ذات

2 / 1 - 1 دلایل بر توحید ذاتی خدا

فصل دوم : مراتب توحیدمسئله توحید ، از مهم ترین مسائل خداشناسی پس از اثبات وجود خداست و از جنبه های مختلف ، قابل بحث و بررسی است . در این فصل ، متون مربوط به مهم ترین مباحث توحیدی تحت عنوان «مراتب توحید» ، که از توحید در ذات آغاز می شود و به توحید در عبادت که بالاترین مرتبه خداشناسی است پایان می یابد ، به صورتی که ملاحظه می فرمایید ، تنظیم شده است . توحید ذاتی که نخستین مرتبه یکتاپرستی است ، به معنای نفیِ شریک ، شبیه و جزء ؛ از ذات حق تعالی است . براهین عقلی توحید ذات و تفسیر و تبیین آن را از نگاه قرآن و حدیث ، در ابواب آینده ، ملاحظه خواهید کرد .

2 / 1مرتبه اوّل : توحید در ذات2 / 1 1دلایل بر توحید ذاتی خداقرآن«و هر کس با خدا معبود دیگری بخواند که برای آن برهانی نخواهد داشت ، حسابش فقط با پروردگارش است . در حقیقت ، کافران رستگار نمی شوند» .

.


ص: 420

«أَمَّن یَبْدَؤُاْ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَ مَن یَرْزُقُکُم مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَءِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَکُمْ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ» . (1)

الحدیثالإمام علیّ علیه السلام فی وَصِیَّتِهِ لِابنِهِ الحَسَنِ علیه السلام :اِعلَم یا بُنَیَّ أنَّهُ لَو کانَ لِرَبِّکَ شَریکٌ لَأَتَتکَ رُسُلُهُ ، ولَرَأَیتَ آثارَ مُلکِهِ وسُلطانِهِ ، ولَعَرَفتَ أفعالَهُ وصِفاتَهُ ، ولکِنَّهُ إِلهٌ واحِدٌ کَما وَصَفَ نَفسَهُ ، لا یُضادُّهُ فی مُلکِهِ أَحَدٌ . (2)

الإمام الصادق علیه السلام لَمّا سُئِلَ: کَیفَ هُوَ اللّهُ الواحِدُ؟ :واحِدٌ فی ذاتِهِ؛ فَلا واحِدٌ کَواحِدٍ ؛ لِأَنَّ ما سِواهُ مِنَ الواحِدِ مُتَجَزِّئٌ ، وهُوَ تَبارَکَ وتَعالی واحِدٌ لا یَتَجَزَّأُ ولا یَقَعُ عَلَیهِ العَدُّ . (3)

الإمام الرضا علیه السلام لَمّا سَأَلَهُ رَجُلٌ مِنَ الثَّنَوِیَّهِ: إِنَّ صانِعَ العالَمِ اثنانِ ، فَمَا الدَّلیلُ عَلی أَنَّهُ واحِدٌ؟ قالَ :قَولُکَ: إِنَّهُ اثنانِ دَلیلٌ عَلی أَنَّهُ واحِدٌ ؛ لِأَنَّکَ لَم تَدَّعِ الثّانِیَ إِلّا بَعدَ إِثباتِکَ الواحِدَ ، فَالواحِدُ مُجمَعٌ عَلَیهِ ، وأَکثَرُ مِن واحِدٍ مُختَلَفٌ فیهِ . (4)

راجع : ص 456 (التوحید فی التدبیر / ما یدلّ علی وحده التدبیر) .

2 / 1 2تَفسیرُ التَّوحیدِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :إِنَّ لِکُلِّ شَیءٍ نِسبَهً ، وإِنَّ نِسبَهَ اللّهِ : «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» (5) . (6)

.

1- .النمل : 64 .
2- .نهج البلاغه : الکتاب 31 ، تحف العقول : ص 72 وفیه «لا یضادّه فی ذلک أحد ولا یحاجّه» بدل «لا یضادّه فی ملکه أحد» ، بحار الأنوار : ج 3 ص 234 .
3- .الاحتجاج : ج 2 ص 217 ح 223 ، بحار الأنوار : ج 10 ص 167 ح 2 .
4- .التوحید : ص 270 ح 6 عن الفضل بن شاذان ، بحار الأنوار : ج 3 ص 228 ح 18 .
5- .الإخلاص : 1 .
6- .المعجم الأوسط : ج 1 ص 222 ح 732 ، تفسیر ابن کثیر : ج 8 ص 538 ، الفردوس : ج 3 ص 329 ح 4987 کلّها عن أبی هریره .

ص: 421



2 / 1 - 2 تفسیر توحید

«[آیا بت هایی که معبود شما هستند ، بهترند] یا آن کس که خلق را آغاز می کند و سپس آن را باز می آورد ، و آن کس که از آسمان و زمین به شما روزی می دهد؟ آیا معبودی با خدا هست؟ بگو : اگر راست می گویید ، برهان خویش را بیاورید» .

حدیثامام علی علیه السلام در سفارش به فرزندش حسن علیه السلام :ای فرزندم! بدان که اگر پروردگارت شریکی داشت ، حتماً پیامبران او [نیز] نزد تو می آمدند و حتماً نشانه های پادشاهی و سلطنت او را می دیدی ، و افعال و صفات او را می شناختی ؛ امّا خداوند ، همچنان که خود خویشتن را وصف کرده ، یگانه معبود است ، و هیچ کس در پادشاهی [بر عالم هستی] ، رقیب او نیست .

امام صادق علیه السلام در پاسخ این پرسش که : چگونه خدا واحد است؟ :در دانش ، واحد (بسیط) است و واحد بودن او همانند دیگر واحدها نیست ؛ زیرا هر واحدی غیر از او جزءپذیر است ، در حالی که خداوند تبارک و تعالی واحدی است که دارای اجزا [چه ذهنی و چه خارجی] نیست ، و شمارش در باره او صدق نمی کند .

امام رضا علیه السلام در پاسخ پرسش مردی دوگانه پرست که گفت : آفریدگار جهان ، دوتاست ؛ دلیل بر یکی بودن او چیست؟ :همین که می گویی : دوتاست ، خود ، دلیل بر این است که آفریدگار ، یکی است ؛ چون ادّعای دومی را فقط زمانی می کنی که یکی را اثبات کرده باشی . پس در باره یک خدا اتّفاق نظر است . بیشتر از یکی ، محلّ اختلاف است [و تو که مدّعی دوم هستی ، باید وجود او را اثبات کنی] .

ر . ک : ص 457 (توحید در تدبیر / دلایل بر وحدت تدبیر) .

2 / 1 2تفسیر توحیدپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر چیزی نسبتی (صفتی و هویّتی) دارد و نسبت خداوند ، [سوره ] «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» است . (1)

.

1- .ملّا صالح مازندرانی ، در شرح این حدیث الکافی ، که حمّاد از امام صادق علیه السلام در باره «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» پرسیده و امام علیه السلام پاسخ داده است که : « «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» ، نَسَب (تَبار) خداست» (الکافی : ج 1 ص 91) ، نوشته است : مراد ، صفات ذاتی و تنزیهی خداوند است که بر مردمان فرو فرستاده تا مردم با آنها ، خدا را بشناسند و او را از سایر موجودات ، تشخیص دهند (شرح اُصول الکافی : ج 3 ص 138) .

ص: 422

عنه صلی الله علیه و آله :التَّوحیدُ ظاهِرُهُ فی باطِنِهِ ، وباطِنُهُ فی ظاهِرِهِ ، ظاهِرُهُ مَوصوفٌ لا یُری ، وباطِنُهُ مَوجودٌ لا یَخفی ، یُطلَبُ بِکُلِّ مَکانٍ ، ولَم یَخلُ مِنهُ مَکانٌ طَرفَهَ عَینٍ ، حاضِرٌ غَیرُ مَحدودٍ ، وغائِبٌ غَیرُ مَفقودٍ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :اللّهُ واحِدٌ واحِدِیُّ المَعنی ، وَالإِنسانُ واحِدٌ ثَنَوِیُّ المَعنی ؛ جِسمٌ وعَرَضٌ وبَدَنٌ وروحٌ . (2)

الإمام علیّ علیه السلام فی صِفَهِ اللّهِ سُبحانَهُ :کُلُّ مُسمّیً بِالوَحدَهِ غَیرَهُ قَلیلٌ . (3)

عنه علیه السلام فی قَولِ المُؤَذِّنِ: أَشهَدُ أَن لا إِلهَ إِلَا اللّهُ :إِعلامٌ بِأَنَّ الشَّهادَهَ لا تَجوزُ إِلّا بِمَعرِفَتِهِ مِنَ القَلبِ ، کَأَنَّهُ یَقولُ: أَعلَمُ أَنَّهُ لا مَعبودَ إِلَا اللّهُ عز و جل ، وأَنَّ کُلَّ مَعبودٍ باطِلٌ سِوَی اللّهِ عز و جل ، وأُقِرُّ بِلِسانی بِما فی قَلبی مِنَ العِلمِ بِأَنَّهُ لا إِلهَ إِلَا اللّهُ ، وأَشهَدُ أَنَّهُ لا مَلجَأَ مِنَ اللّهِ إِلّا إِلَیهِ ، ولا مَنجی مِن شَرِّ کُلِّ ذی شَرٍّ ، وفِتنَهِ کُلِّ ذی فِتنَهٍ إِلّا بِاللّهِ. وفِی المَرَّهِ الثّانِیَهِ: أَشهَدُ أَن لا إِلهَ إِلَا اللّهُ. مَعناهُ: أَشهَدُ أَن لا هادِیَ إِلَا اللّهُ ، ولا دَلیلَ لی إِلَی الدّینِ إِلَا اللّهُ ، وأُشهِدُ اللّهَ بِأَنّی أَشهَدُ أَن لا إِلهَ إِلَا اللّهُ ، وأُشهِدُ سُکّانَ السَّماواتِ وسُکّانَ الأَرَضینَ وما فیهِنَّ مِنَ المَلائِکَهِ وَالنَّاسِ أَجمَعینَ ، وما فیهِنَّ مِنَ الجِبالِ وَالأَشجارِ وَالدَّوابِّ وَالوُحوشِ ، وکُلِّ رَطبٍ ویابِسٍ بِأَنَّی أَشهَدُ أَن لا خالِقَ إِلَا اللّهُ ، ولا رازِقَ ولا مَعبودَ ولا ضارَّ ولا نافِعَ ولا قابِضَ ولا باسِطَ ولا مُعطِیَ ولا مانِعَ ولا ناصِحَ ولا کافِیَ ولا شافِیَ ولا مُقَدِّمَ ولا مُؤَخِّرَ إِلَا اللّهُ ، لَهُ الخَلقُ وَالأَمرُ ، وبِیَدِهِ الخَیرُ کُلُّهُ ، تَبارَکَ اللّهُ رَبُّ العالَمینَ . (4)

.

1- .معانی الأخبار : ص 10 ح 1 عن عمر بن علیّ عن الإمام علیّ علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 4 ص 264 ح 12 .
2- .العدد القویّه : ص 82 ح 143 ، کفایه الأثر : ص 12 کلاهما عن ابن عبّاس ، بحار الأنوار : ج 3 ص 304 ح 40 .
3- .نهج البلاغه : الخطبه 65 ، غرر الحکم : ج 4 ص 534 ح 6877 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 309 ح 37 .
4- .معانی الأخبار : ص 39 ح 1 ، التوحید : ص 239 ح 1 کلاهما عن یزید بن الحسن عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام ، بحارالأنوار : ج 84 ص 132 ح 24 .

ص: 423

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خدای یکتا ، آشکارش در نهان اوست ، و نهان او در آشکارش . آشکارش موصوفی است نادیدنی ، و نهانش موجودی است که مخفی نیست . در همه جا حضور دارد و هیچ جایی ، حتّی چشم بر هم زدنی ، از وجود او خالی نیست . حاضر است ؛ امّا محدود [به جا و مکانی] نیست ، و غایب است ؛ امّا ناپدید نیست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خدا ، هم واحد است ، هم معنای واحد دارد و انسان ، واحد است ؛ امّا دو معنایی است : جسم و جان ، و بدن و روح . (1)

امام علی علیه السلام در توصیف خداوند سبحان :غیر از او ، هر آنچه نام «یک» به خود گیرد ، اندک (بی مقدار) است .

امام علی علیه السلام در باره این گفتار مؤذّن : «أشهد أن لا إله إلّا اللّه » :اعلامِ این نکته است که شهادت دادن [به یگانگی خدا] ، جز با شناخت قلبی خداوند ، روا نیست . انگار می گوید : می دانم که معبودی جز خداوند عز و جل نیست و هر معبودی جز خداوند عز و جل بر باطل است ، و به این معرفت قلبی ام که معبودی جز خدا نیست ، با زبان خویش نیز اعتراف می کنم ، و گواهی می دهم که از خدا ، جز به خدا پناه نمی توان برد ، و از شرّ هر شروری و فتنه هر فتنه گری ، جز به کمک خدا نجات نمی توان یافت . «أشهد أن لا إله إلّا اللّه » ، معنای دومش این است که : گواهی می دهم که هدایتگری جز خدا نیست و راه نمای من به دین ، فقط خداست ، و خدا را گواه می گیرم که : گواهی می دهم معبودی جز خدا نیست و ساکنان آسمان ها و ساکنان زمین و هر آنچه را که در آنهاست ، از فرشتگان و مردم ، همه ، و آنچه را که در زمین است ، از : کوه ها و درختان و جنبندگان و وحوش ، و هر تَر و خشکی را گواه می گیرم که : گواهی می دهم آفریدگاری جز خدا نیست، و روزی ده و معبود و زیان بخش و سودرسان و گیرنده و گشاینده و دهنده و باز دارنده و راه نما و بسنده و شفا دهنده و پیش و پس افکننده ای جز خدا نیست . آفریدن و تدبیر [عالم ]مختصّ اوست و همه خوبی ها در دست اوست . بلندمرتبه است خدا ، که پروردگارِ جهانیان است .

.

1- .یعنی خداوند ، هم واحد عددی است ، هم واحد حقیقی و بسیط من جمیع الجهات و ترکیب ، به هیچ نحوی از انحای آن ، در او راه ندارد ، در حالی که انسان ، موجودی ثَنَوی و دو بُعدی و مرکّب از جسم و جان ، و بدن و روح است .

ص: 424

فاطمه علیهاالسلام فِی احتِجاجِها عَلَی القَومِ لَمّا مَنَعوها فَدَکا :أَشهَدُ أَن لا إِلهَ إِلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ ، کَلِمَهٌ جَعَلَ الإِخلاصَ تَأویلَها ، وضَمَّنَ القُلوبَ مَوصولَها ، وأَنارَ فِی التَّفَکُّرِ مَعقولَها . (1)

الإمام الباقر علیه السلام فی قَولِ اللّهِ عز و جل : «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» :«قُل» أَی أَظهِر ما أَوحَینا إِلَیکَ ونَبَّأناکَ بِهِ بِتَألیفِ الحُروفِ الَّتی قَرَأناها لَکَ؛ لِیَهتَدِیَ بِها مَن أَلقَی السَّمعَ وهُوَ شَهیدٌ، و«هُوَ» اسمٌ مُکَنّیً مُشارٌ إِلی غائِبٍ، فَالهاءُ تَنبیهٌ عَلی مَعنیً ثابِتٍ، وَالواوُ إِشارَهٌ إِلَی الغائِبِ عَنِ الحَواسِّ ، کَما أَنَّ قَولَکَ: «هذا» إِشارَهٌ إِلَی الشَّاهِدِ عِندَ الحَواسِّ؛ وذلِکَ أَنَّ الکُفّارَ نَبَّهوا عَن آلِهَتِهِم بِحَرفِ إِشارَهِ الشّاهِدِ المُدرَکِ، فَقالوا: هذِهِ آلِهَتُنَا المَحسوسَهُ المُدرَکَهُ بِالأَبصارِ، فَأَشِر أَنتَ یا مُحَمَّدُ إِلی إِلهِکَ الَّذی تَدعو إِلَیهِ حَتّی نَراهُ ونُدرِکَهُ ولا نَألَهَ فیهِ . فَأَنزَلَ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی : «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» ، فَالهاءُ تَثبیتٌ لِلثّابِتِ، وَالواوُ إِشارَهٌ إِلَی الغائِبِ عَن دَرکِ الأَبصارِ ولَمسِ الحَواسِّ، وأَنَّهُ تَعالی عَن ذلِکَ ، بَل هُوَ مُدرِکُ الأَبصارِ ومُبدِعُ الحَواسِّ. (2)

عنه علیه السلام :تَعَلُّقُ القَلبِ بِالمَوجودِ شِرکٌ ، وبِالمَفقودِ کُفرٌ . (3)

.

1- .الاحتجاج : ج 1 ص 255 ح 49 عن عبداللّه بن الحسن عن آبائه علیهم السلام ، دلائل الإمامه : ص 111 ح 36 عن جابر الجعفی عن الإمام الباقر عنها علیهماالسلام ، کشف الغمّه : ج 2 ص 107 عن عمر بن شبه وفیهما «أبان فی الفکر» بدل «أنار فی التفکر» ؛ بلاغات النساء : ص 27 عن زینب بنت الإمام الحسین علیه السلام وفیه «أنی فی الفکره» بدل «أنار فی التفکّر».
2- .التوحید : ص 88 ح 1 ، مجمع البیان : ج 10 ص 861 نحوه وکلاهما عن وهب بن وهب القرشیّ عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 3 ص 221 ح 12 .
3- .مسکّن الفؤاد : ص 82 ، مصباح الشریعه : ص 484 کلاهما عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 71 ص149 ح 45 .

ص: 425

فاطمه علیهاالسلام ضمن احتجاج با کسانی که او را از فَدَک ، محروم ساختند :گواهی می دهم که معبودی جز خدای یگانه و بی انباز نیست ، [و این کلمه توحید ]کلمه ای است که خداوند ، باطن [و حقیقت] آن را اخلاص قرار داده است و معنای آن [و رسیدن به حقیقت آن] را در دل ها گنجانیده است و تعقّل آن را در اندیشه ، روشن ساخته است .

امام باقر علیه السلام در باره این سخن خداوند عز و جل : «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» : «قُلْ» ، یعنی آنچه را به تو وحی کردیم و تو را از آن ، باخبر ساختیم ، با سرِ هم کردن حروفی که آنها را بر تو خواندیم ، آشکار گردان تا بدین وسیله ، آن که هر حقّ نیوشی که خود به گواهی ایستد ، هدایت شود . «هُوَ» ، نامی است کنایی برای اشاره به غایب . «هاء» آن ، تنبیهی است بر یک معنای ثابت ، و «واو» ، اشاره به موجود غایب از حواس است ، چنان که «هذا» ، اشاره به موجود حاضر در نزد حواس است . از آن جا که کافران با اسمِ اشاره به حاضرِ در نزد حواس اشاره کردند و گفتند : اینهایند خدایان ما که محسوس اند و با چشم ، دیده می شوند . پس تو نیز ای محمّد خدایت را که ما را به او فرا می خوانی ، نشان بده تا او را ببینیم و ادراکش کنیم و در [شناخت ]آن ، سرگردان نشویم . پس خداوند تبارک و تعالی فرو فرستاد : «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» . «هاء» ، دلالت بر امری ثابت دارد ، «واو» ، اشاره به چیزی دارد که از دریافت چشمی و لمس حسّی به دور است ، و او برتر از این چیزهاست ؛ بلکه او دریابنده دیدگان و پدید آورنده حواس است .

امام باقر علیه السلام :دل بستگی به موجود ، شرک است و به معدوم ، کفر .

.


ص: 426

الإمام الصادق علیه السلام :هُوَ واحِدٌ واحِدِیُّ الذَّاتِ ، بائِنٌ مِن خَلقِهِ . (1)

عنه علیه السلام :خالِقُنا لا مَدخَلَ لِلأَشیاءِ فیهِ؛ لِأَنَّهُ واحِدٌ وأحِدِیُّ الذَّاتِ، واحِدِیُّ المَعنی. (2)

عنه علیه السلام :مَن قَال لِلإِنسانِ: واحِدٌ ، فَهذا لَهُ اسمٌ ولَهُ شَبیهٌ ، وَاللّهُ واحِدٌ وهُوَ لَهُ اسمٌ ولا شَیءَ لَهُ شَبیهٌ ، ولَیسَ المَعنی واحِدا، وأَمَّا الأَسماءُ فَهِیَ دَلالَتُنا عَلَی المُسَمّی ؛ لِأَنّا قَد نَرَی الإِنسانَ واحِدا ، وإِنَّما نُخبِرُ واحِدا إِذا کانَ مُفرَدا ، فَعُلِمَ أَنَّ الإِنسانَ فی نَفسِهِ لَیسَ بِواحِدٍ فِی المَعنی ؛ لِأَنَّ أَعضاءَهُ مُختَلِفَهٌ ، وأَجزاءَهُ لَیسَت سَواءً ، ولَحمَهُ غَیرُ دَمِهِ ، وعَظمَهُ غَیرُ عَصَبِهِ ، وشَعرَهُ غَیرُ ظُفرِهِ ، وسَوادَهُ غَیرُ بَیاضِهِ ، وکَذلِکَ سائِرُ الخَلقِ. وَالإِنسانُ واحِدٌ فِی الاِسمِ ، ولَیسَ بِواحِدٍ فِی الاِسمِ وَالمَعنی وَالخَلقِ ، فَإِذا قیلَ للّهِِ فَهُوَ الواحِدُ الَّذی لا واحِدَ غَیرُهُ ؛ لِأَنَّهُ لَا اختِلافَ فیهِ . (3)

عنه علیه السلام لَمّا سُئِلَ عَن «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» :نِسبَهُ اللّهِ إِلی خَلقِهِ ، أَحَدا صَمَدا (4) أَزَلِیّا صَمَدِیّا ، لا ظِلَّ لَهُ یُمسِکُهُ ، وهُوَ یُمسِکُ الأَشیاءَ بِأَظِلَّتِها ، عارِفٌ بِالمَجهولِ ، مَعروفٌ عِندَ کُلِّ جاهِلٍ ، فَردانِیّا ، لا خَلقُهُ فیهِ ، ولا هُوَ فی خَلقِهِ ، غَیرُ مَحسوسٍ ولا مَجسوسٍ (5) ، لا تُدرِکُهُ الأَبصارُ ، عَلا فَقَرُبَ ، ودَنا فَبَعُدَ ، وعُصِیَ فَغَفَرَ ، وأُطیعَ فَشَکَرَ ، لا تَحویهِ أَرضُهُ ، ولا تُقِلُّهُ سَماواتُهُ ، حامِلُ الأَشیاءِ بِقُدرَتِهِ ، دَیمومِیٌّ أَزَلِیٌّ ، لا یَنسی ولا یَلهو ولا یَغلَطُ ولا یَلعَبُ ، ولا لِاءِرادَتِهِ فَصلٌ ، وفَصلُهُ جَزاءٌ ، وأَمرُهُ واقِعٌ ، لَم یَلِد فَیورَثَ ، ولَم یُولَد فَیُشارَکَ ، ولَم یَکُن لَهُ کُفُوا أَحَدٌ . (6)

.

1- .الکافی : ج 1 ص 127 ح 5 عن ابن اُذنیه .
2- .الکافی : ج 1 ص 110 ح 6 ، معانی الأخبار : ص 20 ح 3 ولیس فیه «لأنّه» وکلاهما عن هشام بن الحکم ، بحار الأنوار : ج 4 ص 66 ح 7 .
3- .بحار الأنوار : ج 3 ص 195 نقلاً عن توحید المفضّل .
4- .الصَّمَدُ : الدائم الباقی (مجمع البحرین : ج2 ص1049 «صمد») .
5- .الجَسُّ : المَسُّ بالید (القاموس المحیط : ج 2 ص 204 «جسس») .
6- .الکافی : ج 1 ص 91 ح 2 ، التوحید : ص 57 ح 15 ولیس فیه «نسبه اللّه إلی خلقه» وکلاهما عن حمّاد بن عمرو النصیبی ، بحار الأنوار : ج 4 ص 286 ح 18 .

ص: 427

امام صادق علیه السلام :او یگانه و ذاتش یکتاست و از خلق خویش جداست .

امام صادق علیه السلام :در آفریدگار ما ، اشیا [و حالات] راه ندارند ؛ چرا که او یکتاست و در ذات و معنا (صفت) نیز یکتاست .

امام صادق علیه السلام :چون گفته شود : انسان، واحد است . این واحد، برای او نام است و انسان، شبیه دارد و [چون گفته شود :] خدا ، واحد است ، این واحد برای خدا نیز نام است ؛ امّا او هیچ شبیهی ندارد و [در واقع] معنا ، واحد نیست . نام ها ما را به صاحبِ نام دلالت می کنند ؛ چون ما گاه یک انسان را می بینیم و در این صورت که یک نفر است ، می گوییم «واحد» است . پس دانسته شد که خودِ انسان ، در معنا واحد نیست ؛ چرا که اعضای گوناگون دارد و اجزایش یکسان نیستند . گوشتش غیرِ خون اوست ، و استخوانش غیر پی اش ، و مویش غیر ناخنش ، و سیاهی اش غیر سفیدی اش . همچنین است دیگر مخلوقات . پس ، انسان در نام ، واحد است ؛ امّا در نام و معنا و خلقش واحد نیست . امّا در باره خداوند ، هر گاه «واحد» گفته شود ، او [به راستی] واحد است و واحدی جز او نیست ؛ چرا که گونه گونی در او وجود ندارد .

امام صادق علیه السلام در پاسخ سؤال از «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» :نسبت خداست به خلقش . (1) یکتاست . پاینده است . ازلی است . جاویدان است . سایه ای ندارد که او را نگه دارد ؛ بلکه او چیزها را به سایه هایشان نگه می دارد . مجهول را می شناسد و برای هر جاهلی ، شناخته شده است . یگانه است . نه مخلوقش در اوست ، نه او در مخلوقش . نه به حس در می آید ، و نه بسودنی است . دیدگان ، او را نمی بینند . در عین بلندمرتبگی ، [به خلقْ ]نزدیک است و در عین نزدیکی ، دور . نافرمانی می شود و می آمرزد . فرمان بُرداری می شود و قدردانی می کند . نه زمینش او را در میان گرفته است ، نه آسمان هایش او را حمل می کنند . به واسطه قدرتش اشیا را حمل می کند . بی انجام و بی آغاز است . دچار فراموشی و غفلت و اشتباه نمی شود و به بازی و سرگرمی نمی پردازد . هیچ چیز ، مانع اراده او نمی شود . داوری اش پاداش دادن است . فرمانش تحقّق یافتنی است . نه فرزندی زاییده است که وارثِ او شود ، نه زاییده شده است که شریک داشته باشد و نه کسی همتای اوست .

.

1- .یا : توصیف خداست برای خلقش .

ص: 428

عنه علیه السلام :إِنَّ الیَهودَ سَأَلوا رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَقالوا: اِنسِب لَنا رَبَّکَ . فَلَبِثَ ثَلاثا لا یُجیبُهُم ، ثُمَّ نَزَلَت : «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» إِلی آخِرِها . (1)

التوحید عن هشام بن سالم :دَخَلتُ عَلی أَبی عَبدِاللّهِ علیه السلام فَقالَ لی: أتَنعَتُ اللّهَ؟ فَقُلتُ: نَعَم . قالَ: هاتِ . فَقُلتُ: هُوَ السَّمیعُ البَصیرُ. قالَ: هذِهِ صِفَهٌ یَشتَرِکُ فیهَا المَخلوقونَ! قُلتُ: فَکَیفَ تَنعَتُهُ؟ فَقالَ: هُوَ نُورٌ لا ظُلمَهَ فیهِ ، وحَیاهٌ لا مَوتَ فیهِ ، وعِلمٌ لا جَهلَ فیهِ ، وحَقٌّ لا باطِلَ فیهِ . فَخَرَجتُ مِن عِندِهِ ، وأَنا أَعلَمُ النَّاسِ بِالتَّوحیدِ. (2)

الإمام الرضا علیه السلام :إِنَّ اللّهَ المُبدِئُ الواحِدُ ، الکائِنُ الأَوَّلُ ، لَم یَزَل واحِدا لا شَیءَ مَعَهُ ، فَردا لا ثانِیَ مَعَهُ . (3)

الکافی عن عبد العزیز بن المهتدی :سَأَلتُ الرِّضا علیه السلام عَنِ التَّوحیدِ ، فَقالَ: کُلُّ مَن قَرَأَ: «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» وآمَنَ بِها فَقَد عَرَفَ التَّوحیدَ. قُلتُ : کَیفَ یَقرَؤُها؟ قالَ : کَما یَقرَؤُهَا النَّاسُ . وزادَ فیهِ : کَذلِکَ اللّهُ رَبّی ، کَذلِکَ اللّهُ رَبّی . (4)

.

1- .الکافی : ج 1 ص 91 ح 1 ، التوحید : ص 93 ح 8 کلاهما عن محمّد بن مسلم ، بحار الأنوار : ج 3 ص 220 ح 9 ؛ سنن الترمذی : ج 5 ص 451 ح 3364 ، مسند ابن حنبل : ج 8 ص 44 ح 21277 ، المستدرک علی الصحیحین : ج 2 ص 589 ح 3987 وکلّها عن اُبیّ بن کعب وفیها «المشرکین» بدل «الیهود» ولیس فیها «فلبث ثلاثا لا یجیبهم» .
2- .التوحید : ص 146 ح 14 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 70 ح 16 .
3- .التوحید : ص 435 ح 1 ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 172 ح 1 کلاهما عن الحسن بن محمّد النوفلی ، تحف العقول : ص 423 نحوه ، بحار الأنوار : ج 10 ص 313 ح 1 .
4- .الکافی : ج 1 ص 91 ح 4 ، التوحید : ص 284 ح 3 ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 133 ح 30 ، مشکاه الأنوار : ص39 ح9 وقد کرّر فی کلّها «کذلک اللّه ربّی» ثلاثا ، بحار الأنوار : ج3 ص268 ح2 .

ص: 429

امام صادق علیه السلام :یهود به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله گفتند : پروردگارت را برای ما وصف کن . ایشان ، سه روز درنگ کرد و پاسخشان نداد . سپس «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» تا آخرش نازل شد .

التوحید به نقل از هشام بن سالم :خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم . به من فرمود : «آیا خدا را وصف می کنی؟» . گفتم : آری . فرمود : «بگو» . گفتم : او شنوا و بیناست . فرمود : «این ، وصفی است که مخلوقات نیز در آن شریک اند!» . گفتم : پس چگونه وصفش می کنی؟ فرمود : «او نور بدون تاریکی ، زندگی بدون مرگ ، علم بدون جهل و حقّ بدون باطل است» . از نزد ایشان خارج شدم ، در حالی که داناترینِ مردم به توحید بودم .

امام رضا علیه السلام :خداوند ، آغازگر و یگانه است . موجود نخستین است . از ازل ، یکی بوده و چیزی با او نبوده است . فرد است و دومی ندارد .

الکافی به نقل از عبد العزیز بن مهتدی :از امام رضا علیه السلام در باره توحید پرسیدم . فرمود : «هر کس سوره «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» را بخواند و به آن باور آورد ، توحید را شناخته است» . گفتم : چگونه آن را بخواند؟ فرمود : «همان گونه که مردم آن را می خوانند» و این جمله را بدان افزود : «چنین است پروردگارم ؛ چنین است پروردگارم» .

.


ص: 430

الکافی عن الفتح بن یزید الجرجانی عَن أبی الحَسن علیه السلام (1) قالَ لَمّا سَمِعَ کلامَهُ فِی التَّوحیدِ :الکافی عن الفتح بن یزید الجرجانی عَن أبی الحَسن علیه السلام (2) قالَ لکِنَّکَ قُلتَ: الأَحَدُ ، الصَّمَدُ . وقُلتَ: لا یُشبِهُهُ شَیءٌ ، وَاللّهُ واحِدٌ وَالإِنسانُ واحِدٌ ، أَلَیسَ قَد تَشابَهَتِ الوَحدانِیَّهُ؟! قالَ: یا فَتحُ ، أَحَلتَ (3) ثَبَّتَکَ اللّهُ ، إِنَّمَا التَّشبیهُ فِی المَعانی ، فَأَمّا فِی الأَسماءِ فَهِیَ واحِدَهٌ ، وهِیَ دالَّهٌ عَلَی المُسَمّی . (4)

الإمام الجواد علیه السلام :ما سِوَی الواحِدِ مُتَجَزِّئٌ ، وَاللّهُ واحِدٌ لا مُتَجَزِّئٌ ولا مُتَوَهَّمٌ بِالقِلَّهِ وَالکَثرَهِ ، وکُلُّ مُتَجَزِّیً أَو مُتَوَهَّمٍ بِالقِلَّهِ وَالکَثرَهِ فَهُوَ مَخلوقٌ دالٌّ عَلی خالِقٍ لَهُ . (5)

الکافی عن أبی هاشم الجعفری :سَأَلتُ أَبا جَعفَرٍ الثّانِیَ علیه السلام : ما مَعنَی الواحِدِ؟ فَقالَ: إِجماعُ الأَلسُنِ عَلَیهِ بِالوَحدانِیَّهِ؛ کَقَولِهِ تَعالی: «وَ لَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ » (6) . 7

.

1- .المراد بأبی الحسن علیه السلام هنا الثانی علی ما صرّح به الصدوق ، ویحتمل الثالث کما فی کشف الغمّه (هامش المصدر). وذکر السیّد الخوئی رحمه الله فی معجم رجال الحدیث (ج 13 ص 246) الفتح بن یزید الجرجانی واعتبره من أصحاب الإمام الرضا والإمام الهادی علیهماالسلام ، وبقرینه إقامته فی مشهد الرضا علیه السلام وکون أکثر روایاته عنه علیه السلام ؛ احتمل أنّ المراد من أبی الحسن فی روایاته علی نحو الإطلاق هو الإمام الرضا علیه السلام .
2- .أحال الرجل : أتی بالمحال وتکلّم به (لسان العرب : ج 11 ص 186 «حول» ) .
3- .الکافی : ج 1 ص 119 ح 1 ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 127 ح 23 ، التوحید : ص 185 ح 1 وص 62 ح 18 نحوه ، بحارالأنوار : ج 4 ص 173 ح 2 .
4- .الکافی : ج 1 ص 116 ح 7 ، التوحید : ص 193 ح 7 ، الاحتجاج : ج 2 ص 468 ح 321 کلّها عن أبی هاشم الجعفری ، بحارالأنوار : ج 4 ص 153 ح 1.
5- .الزخرف : 87 .
6- .الکافی : ج 1 ص 118 ح 12 ، التوحید : ص 83 ح 2 وص 82 ح 1 کلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 3 ص 208 ح 4.

ص: 431

الکافی به نقل از فتح بن یزید جرجانی ، پس از آن که سخن امام رضا علیه السلام را در باره توحید شنید :گفتم : امّا گفتی : «او یکتا و بی نیاز است» و گفتی : «چیزی همانند او نیست» ، در حالی که خدا واحد است و انسان هم واحد است . (1) آیا در واحد بودن ، شباهت (اشتراک) ندارند؟ امام علیه السلام فرمود : «ای فتح! سخن نامعقول می گویی . خداوند ، تو را ثابت قدم بدارد! تشبیه [که ما آن را نفی می کنیم] در معانی است ؛ امّا نام ، در مورد همه یکی است و دلالت بر مسمّا دارد» .

امام جواد علیه السلام :هر چیز بجز واحد ، تجزیه پذیر است و خدا ، واحد است و نه تجزیه می پذیرد و نه کم و زیاد ، در باره او تصوّر می شود . هر تجزیه پذیری یا هر چیزی که کم و زیادی در باره اش تصوّر شود ، مخلوق است و نشان می دهد که خالقی دارد .

الکافی به نقل از ابو هاشم جعفری :از امام جواد علیه السلام پرسیدم : معنای یکتا [در باره خدا] چیست؟ فرمود : «هم سخنیِ زبان ها بر یکتایی او ، چنان که خودش می فرماید : «و اگر از ایشان بپرسی که چه کسی آنان را آفریده است ، هر آینه می گویند : خدا» » .

.

1- .انسانِ واحد نیز گفته می شود .

ص: 432

2 / 1 3المَذهَبُ الحَقُّ فِی التَّوحیدِالإمام الصادق علیه السلام :النّاسُ فِی التَّوحیدِ عَلی ثَلاثَهِ أَوجُهٍ: مُثبِتٌ ونافٍ ومُشَبِّهٌ ؛ فَالنافی مُبطِلٌ ، وَالمُثبِتُ مُؤمِنٌ ، وَالمُشَبِّهُ مُشرِکٌ . (1)

عنه علیه السلام فی کِتابِهِ لِعَبدِ الرَّحیمِ القَصیرِ :سَأَلتَ رَحِمَکَ اللّهُ عَنِ التَّوحیدِ وما ذَهَبَ إِلَیهِ مَن قِبَلَکَ ، فَتَعالَی اللّهُ الَّذی لَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ وهُوَ السَّمیعُ البَصیرُ، تَعالی عَمّا یَصِفُهُ الواصِفونَ المُشَبِّهونَ اللّهَ بِخَلقِهِ، المُفتَرونَ عَلَی اللّهِ! فَاعلَم رَحِمَکَ اللّهُ أَنَّ المَذهَبَ الصَّحیحَ فِی التَّوحیدِ ما نَزَلَ بِهِ القُرآنُ مِن صِفاتِ اللّهِ جَلَّ وعَزَّ ، فَانفِ عَنِ اللّهِ تَعالَی البُطلانَ وَالتَّشبیهَ ، فَلا نَفیَ ولا تَشبیهَ ، هُوَ اللّهُ الثّابِتُ المَوجودُ ، تَعالَی اللّهُ عَمّا یَصِفُهُ الواصِفونَ ، ولا تَعدُوا القُرآنَ فَتَضِلّوا بَعدَ البَیانِ . (2)

التوحید عن محمّد بن عیسی بن عبید :قال لی أَبُو الحَسَنِ علیه السلام : ما تَقولُ إِذا قیلَ لَکَ: أَخبِرنی عَنِ اللّهِ عز و جل شَیءٌ هُوَ أَم لا؟ قالَ: فَقُلتُ لَهُ: قَد أَثبَتَ اللّهُ عز و جل نَفسَهُ شَیئا ، حَیثُ یَقولُ : «قُلْ أَیُّ شَیْ ءٍ أَکْبَرُ شَهَادَهً قُلِ اللَّهُ شَهِیدٌ بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ» ، (3) فَأَقولُ: إِنَّهُ شَیءٌ لا کَالأَشیاءِ ؛ إِذ فی نَفیِ الشَّیئِیَّهِ عَنهُ إِبطالُهُ ونَفیُهُ . قالَ لی: صَدَقتَ وأَصَبتَ ، ثُمَّ قالَ لِیَ الرِّضا علیه السلام : لِلنَّاسِ فِی التَّوحیدِ ثَلاثَهُ مَذاهِبَ: نَفیٌ ، وتَشبیهٌ ، وإِثباتٌ بِغَیرِ تَشبیهٍ. فَمَذهَبُ النَّفیِ لا یَجوزُ ، ومَذهَبُ التَّشبیهِ لا یَجوزُ ؛ لِأَنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی لا یُشبِهُهُ شَیءٌ ، وَالسَّبیلُ فِی الطَّریقَهِ الثّالِثَهِ إِثباتٌ بِلا تَشبیهٍ . (4)

راجع : موسوعه العقائد الإسلامیّه (معرفه اللّه ) : ج 4 ص 21 (ما یجب فی معرفه صفات اللّه عز و جل / الخروج من حدّ التشبیه والتعطیل) .

.

1- .تحف العقول : ص 370 ، عوالی اللآلی : ج 1 ص 304 ح 3 عنهم علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 78 ص 253 ح 115 .
2- .الکافی : ج 1 ص 100 ح 1 ، التوحید : ص 102 ح 15 و ص 228 ح 7 کلّها عن عبدالرحیم القصیر ، بحار الأنوار : ج 3 ص 261 ح 12 .
3- .الأنعام : 19 .
4- .التوحید : ص 107 ح 8 ، تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 356 ح 11 عن هشام المشرقی نحوه ، بحار الأنوار : ج 3 ص 262 ح 19 وراجع : التوحید : ص 101 ح 10 .

ص: 433



2 / 1 - 3 عقیده درست درباره توحید

2 / 1 3عقیده درست در باره توحیدامام صادق علیه السلام :مردم در توحید ، بر سه گونه اند : اثبات کننده ، نفی کننده ، و تشبیه کننده . نفی کننده ، بر باطل است ، اثبات کننده ، مؤمن است و تشبیه کننده ، مشرک .

امام صادق علیه السلام در نامه اش به عبد الرحیم قصیر :خدایت رحمت کناد! از توحید و عقیده ای که کسانی از مردم دیار تو (عراق) در این باره دارند، پرسیده ای . [بدان که ]خداوند متعال، هیچ شبیهی ندارد و او شنوا و بیناست . برتر از آن چیزی است که وصف کنندگان می گویند و او را به مخلوقش همانند می کنند و به خدا افترا می زنند . رحمت خدا بر تو باد! بدان که عقیده درست در باب توحید، همان است که قرآن در باره صفات خداوند عز و جل فرموده است . پس ، نفی و تشبیه را از خداوند ، به کنار بنه ؛ زیرا نه نفی درست است ، نه تشبیه ؛ [بلکه] اوست خداوند ثابت و موجود . خدا از آنچه وصف کنندگان در وصفش گویند ، برتر است . از قرآن ، فراتر نروید که پس از روشن شدن حق ، گم راه می شوید .

التوحید به نقل از محمّد بن عیسی بن عبید :امام رضا علیه السلام به من فرمود : «اگر کسی به تو بگوید : به من بگو آیا خداوند عز و جل شی ء (چیز) است یا نه ؟ تو چه می گویی؟» . گفتم : خداوند عز و جل ، خود از خویشتن به عنوان «شی ء» یاد کرده است ، آن جا که می فرماید : «بگو : گواهیِ کدام شی ء ، بزرگ تر است؟ بگو : خدا میان من و شما گواه است» . بنا بر این ، می گویم : او شی ء است ؛ امّا نه چون دیگر اشیا ؛ زیرا نفی شیئیت از او ، مستلزم ابطال و نفی اوست . فرمود : «راست گفتی و درست رفتی» . سپس به من فرمود : «مردم ، در باره توحید بر سه عقیده اند : نفی (تعطیل) ، تشبیه و اثبات بدون تشبیه . عقیده نفی ، روا نیست . عقیده تشبیه هم روا نیست ؛ چرا که هیچ چیز مانند خداوند تبارک و تعالی نیست . راه درست ، عقیده سوم است ؛ یعنی اثبات بدون تشبیه .

ر . ک : دانش نامه عقاید اسلامی : ج 5 ص 253 (خداشناسی / بایسته ها در شناختن صفات خدا / بیرون آمدن از مرز تشبیه و تعطیل) .

.


ص: 434

2 / 1 4التَّوحیدُ الخالِصُالإمام علیّ علیه السلام :أَوَّلُ الدّینِ مَعرِفَتُهُ ، وکَمالُ مَعرِفَتِهِ التَّصدیقُ بِهِ ، وکَمالُ التَّصدیقِ بِهِ تَوحیدُهُ ، وکَمالُ تَوحیدِهِ الإِخلاصُ لَهُ ، وکَمالُ الإِخلاصِ لَهُ نَفیُ الصِّفاتِ عَنهُ ؛ لِشَهادَهِ کُلِّ صِفَهٍ أَنَّها غَیرُ المَوصوفِ ، وشَهادَهِ کُلِّ مَوصوفٍ أَنَّهُ غَیرُ الصِّفَهِ . (1)

الإمام الصادق علیه السلام :اللّهُ غایَهُ مَن غَیّاهُ ، وَالمُغَیّی (2) غَیرُ الغایَهِ ، تَوَحَّدَ بِالرُّبوبِیَّهِ ، ووَصَفَ نَفسَهُ بِغَیرِ مَحدودِیَّهٍ ، فَالذّاکِرُ اللّهَ غَیرُ اللّهِ ، وَاللّهُ غَیرُ أَسمائِهِ ، وکُلُّ شَیءٍ وَقَعَ عَلیهِ اسمُ شَیءٍ سِواهُ فَهُوَ مَخلوقٌ . أَلا تَری إِلی قَولِهِ: «العِزَّهُ للّهِ ، العَظَمَهُ للّهِ» وقالَ : «وَلِلَّهِ الأَْسْمَاءُ الْحُسْنَی فَادْعُوهُ بِهَا» (3) وقالَ : «قُلِ ادْعُواْ اللَّهَ أَوِ ادْعُواْ الرَّحْمَنَ أَیًّا مَّا تَدْعُواْ فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی» (4) فَالأَسماءُ مُضافَهٌ إِلَیهِ ، وهُوَ التَّوحیدُ الخالِصُ . (5)

.

1- .نهج البلاغه : الخطبه 1 ، الاحتجاج : ج 1 ص 473 ح 113 ، عوالی اللآلی : ج 4 ص 126 ح 215 ولیس فیه ذیله من «لشهاده . . .» ، بحار الأنوار : ج 4 ص 247 ح 5 .
2- .التغییه : جعل الشیء غایه للسلوک والحرکه ، والغایه لابدّ أن تقع فی الذهن ابتداء السلوک حتّی تکون باعثه له ، فمعنی الکلام أنّ اللّه تعالی یصحّ أن یجعله الإنسان غایهً لسلوکه الإنسانی ، ولکن المغیّی ، أی الّذی یقع فی الذهن قبل السلوک غیر اللّه الّذی هو غایه موصول بها بعد السلوک ؛ لأنّ ما هو واقع فی الذهن محدود ، واللّه تعالی وصف نفسه بغیر محدودیّه ، فالذاکر اللّه الّذی هو مفهوم واقع فی ذکرک وذهنک ویوجب توجّهک وسلوکک إلی اللّه تعالی غیر اللّه الّذی هو مصداق تامّ حقیقی لهذا المفهوم ، وموصل وموصول لک فی سلوکک إلیه ، فإذا کان هذا المفهوم غیر اللّه فأسماؤه الّتی تحکی عن هذه المفاهیم غیر اللّه بطریق أولی ، بل هی مضافه إلیه إضافه ما ، فما ذهب إلیه قوم من اتّحاد الاسم والمعنی باطل (هامش المصدر) .
3- .الأعراف : 180 .
4- .الإسراء : 110 .
5- .التوحید : ص 58 ح 16 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 160 ح 5 .

ص: 435



2 / 1 - 4 توحید ناب

2 / 1 4توحید نابامام علی علیه السلام :سرآغاز دین ، شناخت خداست و کمال شناخت او ، باور کردن اوست و کمال باور کردنش ، یگانه دانستن اوست و کمال یگانه دانستنش ، خالص شمردن اوست و کمال خالص شمردن ، نفی صفات از اوست ؛ زیرا هر صفتی گواهی می دهد که غیر موصوف است و هر موصوفی گواهی می دهد که غیر صفت است .

امام صادق علیه السلام :خدا ، غایت کسی است که آن را غایت قرار می دهد ، و مغیّا ، (1) غیر از غایت است . خداوند ، در پروردگاری ، یکتاست و خویشتن را به نامحدودی وصف کرده است. پس یاد کننده خدا ، غیر از خداست و خدا ، غیر از نام هایش است ، و جز خداوند ، هر چیزی که نام «چیز» بر او اطلاق شود ، آن چیز ، مخلوق است . آیا نمی بینی که خداوند می فرماید : «و عزّت ، از آنِ خداست ؛ بزرگی از آن خداست» و فرموده است : «و نام های نیکو از آنِ خداست . پس او را به این نام ها بخوانید» و فرموده است : «بگو : خدا را بخوانید یا رحمان را بخوانید . هر کدام را بخوانید ، برای او نام های نیکوتر است» ؟ پس ، نام ها مضاف به او هستند ، و این است توحید ناب .

.

1- .واژه «تغییه» که در متن عربی حدیث آمده است ، یعنی : چیزی را غایت و هدفِ پیمودن راه و حرکت، قرار دادن. غایت یا هدف (علّت غایی) باید در ابتدای سلوک در ذهن قرار گیرد تا باعث سلوک و حرکت گردد. با این بیان، معنای سخن امام علیه السلام این است که انسان، می تواند خداوند متعال را غایتِ سلوک انسانی خویش قرار دهد؛ امّا مغیّا، یعنی آنچه پیش از سلوک در ذهن قرار می گیرد (علّت غایی)، غیر از ذات خداست که غایت و هدفی است که در پایان سلوک به آن می رسند؛ چرا که آنچه در ذهن است، محدود است، در حالی که خداوند متعال، خود را به نامحدودی و بی کرانگی وصف کرده است. پس، مفهوم خدا که در خاطر و ذهن توست و موجب می گردد که توجّه و سلوک تو به سوی خداوند متعال باشد، غیر از ذات خداست که مصداق نام و حقیقی این مفهوم است و در سلوک به سوی او به وی متّصل می شوی. حال، هر گاه این مفهوم، غیر ذات خدا باشد، پس نام هایش که حاکی از این مفاهیم هستند ، به طریق اُولی غیر ذات خدایند ؛ بلکه به نحوی ، مضاف به او هستند. پس عقیده برخی در خصوص اتّحاد نام و معنا باطل است (التوحید : ص 58 پانوشت محقّق) .

ص: 436

عنه علیه السلام :اِسمُ اللّهِ غَیرُ اللّهِ ، وکُلُّ شَیءٍ وَقَعَ عَلَیهِ اِسمُ شَیءٍ فَهُوَ مَخلوقٌ ما خَلا اللّهَ ، فَأَمّا ما عَبَّرَتِ الأَلسُنُ عَنهُ أَو عَمِلَتِ الأَیدی فیهِ فَهُوَ مَخلوقٌ ، وَاللّهُ غایَهُ مَن غایاهُ ، وَالمُغیّی غَیرُ الغایَهِ ، وَالغایَهُ مَوصوفَهٌ ، وکُلُّ مَوصوفٍ مَصنوعٌ ، وصانِعُ الأَشیاءِ غَیرُ مَوصوفٍ بِحَدٍّ مُسَمّیً ، لَم یَتَکَوَّن فَتُعرَفَ کَینونَتُهُ بِصُنعِ غَیرِهِ ، ولَم یَتَناهَ إِلی غایَهٍ إِلّا کانَت غَیرَهُ ، لا یَذِلُّ مَن فَهِمَ هذَا الحُکمَ أَبَدا ، وهُوَ التَّوحیدُ الخالِصُ ، فَاعتَقِدوهُ وصَدِّقوهُ وتَفَهَّموهُ بِإِذنِ اللّهِ عز و جل . ومَن زَعَمَ أَنَّهُ یَعرِفُ اللّهَ بِحِجابٍ أَو بِصورَهٍ أَو بِمِثالٍ فَهُوَ مُشرِکٌ ؛ لِأَنَّ الحِجابَ وَالمِثالَ وَالصّورَهَ غَیرُهُ ، وإِنَّما هُوَ واحِدٌ مُوَحَّدٌ ، فَکَیفَ یُوَحِّدُ مَن زَعَمَ أَنَّهُ عَرَفَهُ بِغَیرِهِ ، إِنَّما عَرَفَ اللّهَ مَن عَرَفَهُ بِاللّهِ ، فَمَن لَم یَعرِفهُ بِهِ فَلَیسَ یَعرِفُهُ ، إِنَّما یَعرِفُ غَیرَهُ ، وَاللّهُ خالِقُ الأَشیاءِ لا مِن شَیءٍ. یُسَمّی بِأَسمائِهِ فَهُوَ غَیرُ أَسمائِهِ ، وَالأَسماءُ غَیرُهُ ، وَالمَوصوفُ غَیرُ الواصِفِ. فَمَن زَعَمَ أَنَّهُ یُؤمِنُ بِما لا یَعرِفُ فَهُوَ ضالٌّ عَنِ المَعرِفَهِ. لا یُدرِکُ مَخلوقٌ شَیئا إِلّا بِاللّهِ ، ولا تُدرَکُ مَعرِفَهُ اللّهِ إِلّا بِاللّهِ ، وَاللّهُ خِلوٌ مِن خَلقِهِ ، وخَلقُهُ خِلوٌ مِنهُ. إِذا أَرادَ اللّهُ شَیئا کانَ کَما أَرادَ بِأَمرِهِ مِن غَیرِ نُطقٍ ، لا مَلجَأَ لِعِبادِهِ مِمّا قَضی ، ولا حُجَّهَ لَهُم فیمَا ارتَضی ، لَم یَقدِروا عَلی عَمَلٍ ولا مُعالَجَهٍ مِمّا أَحدَثَ فی أَبدانِهِمُ المَخلوقَهِ إِلّا بِرَبِّهِم ، فَمَن زَعَمَ أَنَّهُ یَقوی عَلی عَمَلٍ لَم یُرِدهُ اللّهُ عز و جل فَقَد زَعَمَ أَنَّ إِرادَتَهُ تَغلِبُ إِرادَهَ اللّهِ ، تَبارَکَ اللّهُ رَبُّ العالَمینَ (1) . (2)

.

1- .قال الصدوق قدس سره : معنی ذلک أنّ من زعم أنّه یقوی علی عملٍ لم یرده اللّه أن یقوّیه علیه ، فقد زعم أنّ إرادته تغلب إراده اللّه ، تبارک اللّه ربّ العالمین (المصدر) .
2- .التوحید : ص 142 ح 7 وص 192 ح 6 ، الکافی : ج 1 ص 113 ح 4 وفیهما صدره إلی «والأسماء غیره» وکلّها عن عبدالأعلی ، بحار الأنوار : ج 4 ص 160 ح 6 .

ص: 437

امام صادق علیه السلام :نام خدا ، غیر ذات خداست . هر چیزی که نام (لفظ) «چیز» بر آن اطلاق شود ، آن چیز ، مخلوق است . بجز خداوند ، آنچه زبان ها از آن تعبیر کنند یا دست ها در آن عمل کنند ، (1) آن ، مخلوق است و خدا ، غایت کسی است که آن را غایت قرار دهد و مغیّا ، غیر از غایت است . غایت ، موصوف است و هر موصوفی ، مصنوع است و سازنده اشیا ، با هیچ حدّی (2) وصف نمی شود و ساخته نشده است که در نتیجه ، وجودش به ساخت غیرش شناخته شود ، و به هیچ غایتی نمی انجامد ، مگر این که آن غایت ، غیر او باشد . هرکه این حکمت (قاعده) را بفهمد ، هرگز خوار نمی گردد . این است توحید ناب . پس بدان معتقد شوید و تصدیقش کنید و به خواست خدا ، آن را بفهمید . و هرکس معتقد باشد که خدا را به واسطه حجابی (اسمی) یا صورتی یا مثال و مانندی می شناسد ، او مشرک است ؛ زیرا حجاب و مثال و مانند و صورت ، غیر خداست ، در حالی که خداوند ، یکتا و یگانه است . پس چگونه کسی که معتقد است او را به غیرش شناخته ، موحّد است؟! خدا را ، در حقیقت ، کسی شناخته که او را به خودش بشناسد . پس هرکه او را به خودش نشناخته ، او را نمی شناسد ؛ بلکه غیر او را می شناسد [و خیال می کند که خدا را شناخته است و خدا که آفریننده چیزهاست ، نه از چیزی ]بلکه از ناچیز] ، به نام های خویش نامیده می شود . بنا بر این ، او غیر نام هایش است و نام ها غیر از او هستند و وصف شده ، غیر از وصف کننده است . پس هرکس معتقد باشد که به چیزی ایمان دارد که نمی شناسد ، از [طریق صحیح ]معرفت ، منحرف است . هیچ مخلوقی ، چیزی را ادراک نمی کند ، مگر به واسطه خدا ، و شناخت خدا هم به دست نمی آید ، مگر به واسطه خدا ، و خدا از خلقش عاری است و خلقش از او عاری اند . هر گاه خدا چیزی را اراده کند ، آن چیز ، همان گونه که او اراده کرده است ، به فرمان بدون گفتار او تحقّق می یابد . بندگانش را از قضای او پناه و گریزی نیست ، و نه در آنچه [برایشان ]پسندیده ، حجّتی است . نسبت به آنچه خداوند در بدن های مخلوقشان پدید آورده است ، قادر به هیچ کار و چاره ای نیستند ، مگر به کمک پروردگارشان . پس هرکس معتقد باشد که می تواند کاری انجام دهد که خداوند عز و جل آن را نخواسته است ، هر آینه ، معتقد شده است که اراده او بر اراده خداوند غالب می آید . (3) بلندمرتبه است خدا که خداوندگارِ جهان هاست .

.

1- .به لفظ آید یا نوشته شود . وجود لفظی و وجود کتبی .
2- .منظور ، حدود جسمانی یا صفات امکانی یا حدود عقلی است .
3- .شیخ صدوق رحمه الله می گوید : معنای این جمله ، آن است که هر کس قائل باشد که می تواند کاری را انجام دهد که خدا نخواسته است او را بر آن کار ، توانایی بخشد ، در واقع ، معتقد شده است که اراده او بر اراده خداوند ، چیره می آید (التوحید : ص 142) .

ص: 438

الإمام الجواد علیه السلام :الحَمدُ للّهِِ إِقرارا بِنِعمَتِهِ ، ولا إِلهَ إِلَا اللّهُ إِخلاصا لِوَحدانِیَّتِهِ . (1)

2 / 1 5ما یَمتَنِعُ فِی التَّوحیدِالإمام علیّ علیه السلام :ما وَحَّدَهُ مَن کَیَّفَهُ ، ولا حَقیقَتَهُ أَصابَ مَن مَثَّلَهُ ، ولا إِیّاهُ عَنی مَن شَبَّهَهُ . (2)

عنه علیه السلام :دَلیلُهُ آیاتُهُ ، ووُجودُهُ إِثباتُهُ ، ومَعرِفَتُهُ تَوحیدُهُ ، وتَوحیدُهُ تَمییزُهُ مِن خَلقِهِ ، وحُکمُ التَّمییزِ بَینونَهُ صِفَهٍ لا بَینونَهُ عُزلَهٍ ، إِنَّهُ رَبٌّ خالِقٌ غَیرُ مَربوبٍ مَخلوقٍ ، کُلَّما یُتَصَوَّرُ فَهُوَ بِخِلافِهِ . (3)

عنه علیه السلام لَمّا سُئِلَ عَنِ التَّوحیدِ :التَّوحیدُ أَلّا تَتَوَهَّمَهُ . (4)

.

1- .الاحتجاج : ج 2 ص 472 ح 322 ، إعلام الوری : ج 2 ص 103 ، روضه الواعظین : ص 263 کلّها عن الریّان بن شبیب ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 4 ص 382 عن ریّان بن شبیب ویحیی الزّیات وغیرهما ، بحار الأنوار : ج 50 ص 76 ح 3 .
2- .نهج البلاغه : الخطبه 186 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 310 ح 14 .
3- .الاحتجاج : ج 1 ص 475 ح 115 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 253 ح 7 .
4- .نهج البلاغه : الحکمه 470 ، خصائص الأئمّه : ص 124 ، روضه الواعظین : ص 48 ، أعلام الدین : ص 318 عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 5 ص 52 ح 86 .

ص: 439



2 / 1 - 5 ناشدنی ها و نابایسته ها در توحید

امام جواد علیه السلام :خدا را سپاس می گویم ، برای اقرار به نعمت او و از سرِ اخلاص به یگانگی او «لا إله إلّا اللّه » می گویم .

2 / 1 5ناشدنی ها و نابایسته ها در توحیدامام علی علیه السلام :خدا را یگانه ندانسته است کسی که برای او چگونگی بداند و به حقیقت او نرسیده است ، کسی که مانندش کند و آهنگ او نکرده است ، کسی که تشبیهش نماید .

امام علی علیه السلام :دلیل بر او ، نشانه های اوست و وجود او ، خود ، اثبات کننده اوست و شناخت او ، عبارت از یگانه دانستن اوست و یگانه دانستنش ، متمایز ساختن او از خلق اوست و متمایز بودنش ، عبارت از جدایی در ویژگی هاست ، نه جداییِ مکانی . او پروردگار و آفریدگار است ، نه پروریده و آفریده . هرچه [به عنوان خدا ]تصوّر شود ، او جز آن است .

امام علی علیه السلام در پاسخ سؤال از توحید :توحید ، آن است که خدا را به وهم در نیاوری .

.


ص: 440

الإمام الصادق علیه السلام لَمّا سَأَلَهُ رَجُلٌ أَنَ یَذکُرَ لَهُ مِنَ التَّوحیدِ ما یَسهَلُ الوُقوفُ عَلَیهِ ویَتَهَیَّأُ حِفظُهُ :أَمَّا التَّوحیدُ فَأَلّا تُجَوِّزَ عَلی رَبِّکَ ما جازَ عَلَیکَ ، وأَمَّا العَدلُ فَأَلّا تَنسِبَ إِلی خالِقِکَ ما لامَکَ عَلَیهِ . (1)

الإمام الرضا علیه السلام :لَیسَ اللّهَ عَرَفَ مَن عَرَفَ بِالتَّشبیهِ ذاتَهُ ، ولا إِیّاهُ وَحَّدَ مَنِ اکتَنَهَهُ ، ولا حَقیقَتَهُ أَصابَ مَن مَثَّلَهُ ، ولا بِهِ صَدَّقَ مَن نَهّاهُ . (2)

الکافی عن أَبی الحسن علیه السلام :اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ هُوَ واحِدٌ لا واحِدَ غَیرُهُ ، لَا اختِلافَ فیهِ ، ولا تَفاوُتَ ، ولا زِیادَهَ ، ولا نُقصانَ . (3)

2 / 2المرتبه الثّانیه : التّوحید فی الصّفاتإنّ التّوحید الصفاتیّ یعنی نفی الصفات الزائده عن الذات الإلهیه ، وهذا المطلب یلازم التّوحید الذاتی؛ إذ علی أساس التّوحید الذاتی فإنّ اللّه تعالی غیر مرکّب من أجزاء ، وقبول الصفات الزائده علی الذات یستلزم أنّ اللّه تعالی مرکّب من الذات والصفات . والتّوحید الصفاتیّ یتعلّق بصفات الذات لا صفات الفعل . وبعباره اُخری : إنّ صفات الذات کالعلم والقدره هی عین ذاته تعالی ، أمّا صفات الفعل کالإراده والکلام فهی من أفعاله تعالی ، وهی حادثه . لقد اعتبر بعض المحقّقین التّوحید الصفاتیّ بمعنی توحید اللّه سبحانه فی الصفات الکمالیه ، (4) وهذا الرأی مفاد بعض الأحادیث ، مثل : کُلُّ عَزیزٍ غَیرَهُ ذَلیلٌ ، وکُلُّ قَوِیٍّ غَیرَهُ ضَعیفٌ ، وکُلُّ مالِکٍ غَیرَهُ مَملوکٌ ... . (5) وقد ذکرنا هذا المعنی للتوحید الصفاتیّ والأحادیث المتعلّقه به فی ذیل التّوحید الذاتی .

.

1- .التوحید : ص 96 ح 1 ، معانی الأخبار : ص 11 ح 2 ، مشکاه الأنوار : ص 39 ح 8 ، روضه الواعظین : ص 48 ولیس فیه صدره ، بحار الأنوار : ج 4 ص 264 ح 13 .
2- .التوحید : ص 35 ح 2 ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 150 ح 51 کلاهما عن القاسم بن أیّوب العلوی ، الأمالی للمفید : ص 254 ح 4 عن محمّد بن زید الطبری ، الأمالی للطوسی : ص 22 ح 28 عن محمّد بن یزید الطبری وفیهما «لیس اللّه عبد من نعت ذاته» بدل «لیس اللّه عرف من عرف بالتشبیه ذاته» ، بحار الأنوار : ج 4 ص 228 ح 3 .
3- .الکافی : ج 1 ص 119 ح 1 ، التوحید : ص 62 ح 18 ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 128 ح 23 کلّها عن الفتح بن یزید الجرجانی ، بحار الأنوار : ج 4 ص 173 ح 2 .
4- .راجع : دانش نامه امام علی علیه السلام (بالفارسیه) : ج 2 ص 50 «توحید صفاتی» .
5- .نهج البلاغه : الخطبه 65 .

ص: 441



2 / 2 مرتبه دوم : توحید در صفات

اشاره

امام صادق علیه السلام در پاسخ مردی که از ایشان تقاضا کرد برایش از توحید چیزی بگوید که فهمش برای او آسان باشد و بتواند حفظش کند :توحید ، آن است که آنچه را در باره تو رواست ، در باره پروردگارت روا ندانی و عدل ، آن است که آنچه را آفریدگارت تو را بر آن ملامت کرده ، به او نسبت ندهی .

امام رضا علیه السلام :کسی که خدا را با تشبیه کردن ذاتش بشناسد ، در واقع ، خدا را نشناخته است و کسی که در صدد رسیدن به کُنه او برآید ، در حقیقت ، او را یکتا ندانسته است و کسی که برایش مانند بداند ، به حقیقت او نرسیده است و کسی که برایش نهایت بینگارد ، او را تصدیق نکرده است .

الکافی به نقل از امام رضا علیه السلام :خدا که بزرگی اش بشکوه باد یکتاست و یکتایی جز او نیست ، و گوناگونی و تفاوت و فزونی و کاستی ، در او راه ندارد .

2 / 2مرتبه دوم : توحید در صفاتتوحید صفاتی ، یعنی نفی صفات زاید بر ذات از خداوند و این مطلب ، مُلازم با توحید ذاتی است ؛ زیرا بر اساس توحید ذاتی ، خدای متعال ، مرکّب از اجزا نیست و پذیرش صفات زاید بر ذات ، مستلزم اعتقاد به مرکّب بودن خدای متعال از ذات و صفات است . توحید صفاتی ، متعلّق به صفات ذات است ، نه صفات فعل . به سخن دیگر ، صفات ذاتی ، مانند علم و قدرت ، عین ذات خدای متعال هستند ؛ امّا صفات فعل ، مانند اراده و کلام ، از افعال او و حادث هستند . برخی محقّقان ، توحید صفاتی را به معنای توحید خدای سبحان در صفات کمالی گرفته اند (1) و این نظر ، برآمده از برخی احادیث است ، مانند : کُلُّ عَزیزٍ غَیرَهُ ذَلیلٌ ، و کُلُّ قَوِیٍّ غَیرَهُ ضَعیفٌ ، و کُلُّ مالِکٍ غَیرَهُ مَملوکٌ ... . (2) هر عزیزی غیر از او خوار ، هر نیرومندی جز او ناتوان ، و هر مالکی غیر از او مملوک است ... . این معنا از توحید صفاتی و صفات متعلّق به آن را در ذیل «توحید ذاتی» آوردیم.

.

1- .ر . ک : دانش نامه امام علی علیه السلام ، زیر نظر علی اکبر صادقی رشاد : ج 2 ص 50 .
2- .منظور ، این است که غیر خدا ، عزّت و نیرومندی خود را از خدا می گیرند و در حقیقت ، عزیز و قوی نیستند و در برابر قوی تر از خود ، شکست پذیرند ، در حالی که خدا ، تنها وجود شکست ناپذیر و مستقل و نیرومند است .

ص: 442

2 / 2 1صِفاتُ اللّهِ عز و جل عَینُ ذاتِهِالإمام علیّ علیه السلام :أوَّلُ عِبادَهِ اللّهِ مَعرِفَتُهُ ، وأَصلُ مَعرِفَتِهِ تَوحیدُهُ ، ونِظامُ تَوحیدِهِ نَفیُ التَّشبیهِ عَنهُ ، جَلَّ عَن أَن تَحُلَّهُ الصِّفاتُ؛ لِشَهادَهِ العُقولِ أَنَّ کُلَ مَن حَلَّتهُ الصِّفاتُ مَصنوعٌ ، وشَهادَهِ العُقولِ أَنَّهُ جَلَّ جَلالُهُ صانِعٌ لَیسَ بِمَصنوعٍ. بِصُنعِ اللّهِ یُستَدَلُّ عَلَیهِ، وبِالعُقولِ تُعتَقَدُ مَعرِفَتُهُ، وبِالنَّظَرِ تَثبُتُ حُجَّتُهُ. جَعَلَ الخَلقَ دَلیلاً عَلَیهِ ، فَکَشَفَ بِهِ عَن رُبوبِیَّتِهِ. هُوَ الواحِدُ الفَردُ فی أَزَلِیَّتِهِ ، لا شَریکَ لَهُ فی إِلهِیَّتِهِ ، ولا نِدَّ لَهُ فی رُبوبِیَّتِهِ ، بِمُضادَّتِهِ بَینَ الأَشیاءِ المُتَضادَّهِ عُلِمَ أَن لا ضِدَّ لَهُ ، وبِمُقارَنَتِهِ بَینَ الأُمورِ المُقتَرِنَهِ عُلِمَ أَن لا قَرینَ لَهُ . (1)

الإمام الباقر علیه السلام :إِنَّ رَبّی تَبارَکَ وتَعالی کانَ ولَم یَزَل حَیّا بِلا کَیفٍ ، ولَم یَکُن لَهُ کانَ ، ولا کانَ لِکَونِهِ کَونُ کَیفٍ ، ولا کانَ لَهُ أَینٌ ، ولا کانَ فی شَیءٍ ، ولا کانَ عَلی شَیءٍ ، ولَا ابتَدَعَ لِمَکانِهِ مَکانا ، ولا قَوِیَ بَعدَما کَوَّنَ الأَشیاءَ ، ولا کانَ ضَعیفا قَبلَ أَن یُکَوِّنَ شَیئا ، ولا کانَ مُستَوحِشا قَبلَ أَن یَبتَدِعَ شَیئا ، ولا یُشبِهُ شَیئا مَذکورا ، ولا کانَ خِلوا مِنَ المُلکِ قَبلَ إِنشائِهِ ، ولا یَکونُ مِنهُ خِلوا بَعدَ ذَهابِهِ ، لَم یَزَل حَیّا بِلا حَیاهٍ ، ومَلِکا قادِرا قَبلَ أَن یُنشِئَ شَیئا ، ومَلِکا جَبّارا بَعدَ إِنشائِهِ لِلکَونِ . فَلَیسَ لِکَونِهِ کَیفٌ ، ولا لَه أَینٌ ، ولا لَهُ حَدٌّ ، ولا یُعرَفُ بِشَیءٍ یُشبِهُهُ ، ولا یَهرَمُ لِطولِ البَقاءِ ، ولا یَصعَقُ لِشَیءٍ ، بَل لِخَوفِهِ تَصعَقُ الأَشیاءُ کُلُّها ، کانَ حَیّا بِلا حَیاهٍ حادِثَهٍ ، ولا کَونٍ مَوصوفٍ ، ولا کَیفٍ مَحدودٍ ، ولا أَینٍ مَوقوفٍ عَلَیهِ ، ولا مَکانٍ جاوَرَ شَیئا ، بَل حَیٌّ یُعرَفُ ، ومَلِکٌ لَم یَزَل ، لَهُ القُدرَهُ وَالمُلکُ ، أَنشَأَ ما شاءَ حینَ شاءَ بِمَشیئَتِهِ ، لا یُحَدُّ ولا یُبَعَّضُ ولا یَفنی ، کانَ أَوَّلاً بِلا کَیفٍ ، ویَکونُ آخِرا بِلا أَینٍ ، وکُلُّ شَیءٍ هالِکٌ إِلّا وَجهَهُ ، لَهُ الخَلقُ وَالأَمرُ تَبارَکَ اللّهُ رَبُّ العالَمینَ . (2)

.

1- .الإرشاد : ج 1 ص 223 عن صالح بن کیسان ، الاحتجاج : ج 1 ص 475 ح 114 وفیه «نفی الصفات» بدل «نفی التشبیه» ، بحار الأنوار : ج 4 ص 253 ح 6 .
2- .الکافی : ج 1 ص 88 ح 3 عن أبی بصیر ، التوحید : ص 141 ح 6 عن عبدالأعلی عن الإمام الکاظم علیه السلام نحوه ، بحارالأنوار : ج 4 ص 298 ح 27 .

ص: 443



2 / 2 - 1 صفات خدا ، عین ذات اوست

2 / 2 1صفات خدا ، عین ذات اوستامام علی علیه السلام :آغاز بندگی خدا ، شناخت اوست و اساس شناخت او ، توحید است و شیرازه توحید ، نفیِ همانند از اوست . او برتر از آن است که محلّ صفات واقع شود ؛ زیرا خِرَدها گواهی دهند که هر موجودی که محلّ صفات واقع شود ، ساخته شده است و همین خِردها گواهی دهند که او سازنده است ، نه ساخته شده . از طریق ساخته های خدا ، به وجود او راه بُرده می شود و به واسطه خِردها ، شناخت او حاصل می آید و با اندیشیدن ، حجّت او ثابت می گردد . آفرینش را دلیل بر وجود خویش قرار داد و به واسطه آن ، از خداوندگاری خود ، پرده برداشت . از ازل یکتا و تک بوده است ، نه در الوهیّتش شریکی دارد و نه در ربوبیتش ، همتایی . از تضاد افکندنش میان چیزهای متضاد ، دانسته می شود که خود او را ضدّی نیست و از همانندی ای که میان چیزهای همانند پدید آورده ، دانسته می شود که خودِ او را همانندی نیست .

امام باقر علیه السلام :پروردگار من تبارک و تعالی همیشگی است ؛ زنده ای که حیاتش ذاتیِ اوست . برای او زمانی قابل تصوّر نیست و موجود بودنش بدون چگونگی است . مکانی ندارد و در چیزی و بر چیزی نیست و برای خود، جایی پدید نیاورد و پس از به وجود آوردن اشیا، نیرومند نشد و پیش از آفریدن آنها نیز ناتوان نبود و پیش از پدید آوردن آنها از تنهایی واهمه نداشت . به هیچ چیزی که به خاطر آید، شبیه نیست و پیش از پدید آوردن هستی، از آن تهی نبود و پس از رفتن آن نیز تهی نخواهد بود . همیشه زنده است بدون جان ، و فرمان روایی توانا پیش از آن که چیزی بیافریند ، و فرمان روایی چیره پس از آفرینش هستی . هستی او ، چیستی و جا و مرز ندارد و شبیهی برای آن، شناخته نمی شود و از درازای ماندن ، فرسوده نمی شود و مدهوش چیزی نمی شود ؛ بلکه همه چیز از بیم او مدهوش می شود . زنده است ؛ امّا نه به دمیدن جان جدید . هستی او به وصف نمی آید و چگونگی نمی یابد و در جایی نمی گنجد و در کنار چیزی جای نمی گیرد ؛ بلکه زنده ای شناخته شده و فرمان روایی هماره نیرومند و فرمان فرماست . هر چه بخواهد ، همان گاه که بخواهد ، پدید می آورد ، حد نمی پذیرد و تجزیه ناپذیر است و فنا نمی گیرد . اوّل بوده، بدون چگونگی و آخر خواهد بود، بدون مکان، و هر چیز تباه خواهد شد، جز وجه او . آفرینش و کار به دست اوست. خجسته است خداوند ، پروردگار جهانیان .

.


ص: 444

الکافی عن محمّد بن مسلم عن الإمام الباقر علیه السلام فی صِفَهِ القَدیمِ :قالَ علیه السلام : إِنَّهُ واحِدٌ ، صَمَدٌ ، أَحَدِیُّ المَعنی ، لَیسَ بِمَعانٍ کَثیرَهٍ مُختَلِفَهٍ . قُلتُ: جُعِلتُ فِداکَ ، یَزعُمُ قَومٌ مِن أَهلِ العِراقِ أَنَّهُ یَسمَعُ بِغَیرِ الَّذی یُبصِرُ ، ویُبصِرُ بِغَیرِ الَّذی یَسمَعُ! فَقالَ: کَذَبوا وأَلحَدوا وشَبَّهوا ، تَعالَی اللّهُ عَن ذلِکَ ، إِنَّهُ سَمیعٌ بَصیرٌ ، یَسمَعُ بِما یُبصِرُ ، ویُبصِرُ بِما یَسمَعُ . قُلتُ: یَزعُمونَ أَنَّهُ بَصیرٌ عَلی ما یَعقِلونَهُ . فَقالَ: تَعالَی اللّهُ! إِنَّما یُعقَلُ ماکانَ بِصِفَهِ المَخلوقِ، ولَیسَ اللّهُ کَذلِکَ. (1)

.

1- .الکافی : ج 1 ص 108 ح 1 ، التوحید : ص 144 ح 9 ، الاحتجاج : ج 2 ص 167 ح 196 نحوه ، بحارالأنوار : ج 4 ص 69 ح 14 .

ص: 445

الکافی به نقل از محمّد بن مسلم :امام باقر علیه السلام در باره صفت «قدیم» خداوند فرمود : «او یکتا و بی نیاز است . تک معناست . معانی فراوان و گونه گون ندارد» . گفتم : فدایت شوم! گروهی از عراقیان معتقدند که او می شنود با ابزاری غیر از آنچه می بیند ، و می بیند با ابزاری غیر از آنچه می شنود . فرمود : «نادرست می گویند و بیراهه رفته اند و تشبیه کرده اند . خداوند ، برتر از این چیزهاست . او شنوا و بیناست . با همان چیزی که می بیند ، می شنود و با همان چیزی که می شنود ، می بیند» . گفتم : آنها عقیده دارند که خدا بیناست ، به همان معنایی که آنها [از بینایی ]می فهمند . فرمود : «منزّه است خدا! در حقیقت ، چیزی تعقّل می شود که ویژگی مخلوق را داشته باشد ، و خدا چنین نیست» .

.


ص: 446

الإمام الرضا علیه السلام :أَوَّلُ عِبادَهِ اللّهِ مَعرِفَتُهُ ، وأَصلُ مَعرِفَهِ اللّهِ تَوحیدُهُ ، ونِظامُ تَوحیدِ اللّهِ نَفیُ الصِّفاتِ عَنهُ ؛ لِشَهادَهِ العُقولِ أَنَّ کُلَّ صِفَهٍ ومَوصوفٍ مَخلوقٌ ، وشَهادَهِ کُلِّ مَخلوقٍ أَنَّ لَهُ خالِقا لَیسَ بِصِفَهٍ ولا مَوصوفٍ ، وشَهادَهِ کُلِّ صِفَهٍ ومَوصوفٍ بِالاِقتِرانِ ، وشَهادَهِ الاِقتِرانِ بِالحَدَثِ ، وشَهادَهِ الحَدَثِ بِالامتِناعِ مِنَ الأَزَلِ المُمتَنِعِ مِنَ الحَدَثِ . (1)

2 / 2 2الفَرقُ بَینَ صِفاتِ ذاتِهِ وصِفاتِ فِعلِهِالکافی عن أبی بصیر :قالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : لَم یَزَلِ اللّهُ عز و جل رَبَّنا وَالعِلمُ ذاتُهُ ولا مَعلومَ ، وَالسَّمعُ ذاتُهُ ولا مَسموعَ ، وَالبَصَرُ ذاتُهُ ولا مُبصَرَ ، وَالقُدرَهُ ذاتُهُ ولا مَقدورَ، فَلَمّا أَحدَثَ الأَشیاءَ وکانَ المَعلومُ وَقَعَ العِلمُ مِنهُ عَلَی المَعلومِ، وَالسَّمعُ عَلَی المَسموعِ ، وَالبَصَرُ عَلَی المُبصَرِ ، وَالقُدرَهُ عَلَی المَقدورِ ... . قُلتُ: فَلَم یَزَلِ اللّهُ مُتَکَلِّما؟ فَقالَ: إِنَّ الکَلامَ صِفَهٌ مُحدَثَهٌ لَیسَت بِأَزَلِیَّهٍ ، کانَ اللّهُ عز و جل ولا مُتَکَلِّمَ . (2)

الإمام الصادق علیه السلام لَمّا سُئِلَ: لَم یَزَلِ اللّهُ مُریدا؟ :إِنَّ المُریدَ لا یَکونُ إِلّا لِمُرادٍ مَعَهُ ، لَم یَزَلِ اللّهُ عالِما قادِرا ثُمَّ أَرادَ . (3)

.

1- .التوحید : ص 34 ح 2 ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 150 ح 51 نحوه وکلاهما عن القاسم بن أیّوب العلوی ، الأمالی للمفید : ص 253 ح 4 عن محمّد بن زید الطبری ، الاحتجاج : ج 2 ص 360 ح 283 ، بحار الأنوار : ج 57 ص 43 ح 17 وراجع : الأمالی للطوسی : ص 22 ح 28 .
2- .الکافی : ج 1 ص 107 ح 1 ، التوحید : ص 139 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 71 ح 18 وراجع : الأمالیللطوسی : ص 168 ح 282 .
3- .الکافی : ج 1 ص 109 ح 1 ، التوحید : ص 146 ح 15 ، مختصر بصائر الدرجات : ص 140 کلّها عن عاصم بن حمید ، بحارالأنوار : ج 4 ص 144 ح 16 .

ص: 447



2 / 2 - 2 فرق میان صفات ذاتی و صفات فعلی خداوند

امام رضا علیه السلام :گامِ نخستِ بندگی خدا ، شناخت اوست و اساسِ شناخت او ، یگانه دانستن اوست و شیرازه یگانه دانستنش ، نفی صفات [زاید بر ذات ]از اوست ؛ زیرا خِردها گواهی می دهند که هر صفتی و موصوفی [مرکّب و ]مخلوق است و هر مخلوقی گواهی می دهد که او را آفریدگاری است که نه صفت است و نه موصوف ، و هر صفت و موصوفی ، به برترین بودن یکدیگر گواهی می دهند و اقتران ، گواه بر حدوث است و حدوث ، دلیل بر ازلی نبودن است ؛ چرا که ازل ، حدوث نمی پذیرد .

2 / 2 2فرق میان صفات ذاتی و صفات فعلی خداوندالکافی به نقل ابو بصیر :امام صادق علیه السلام فرمود : «خداوند عز و جل از ازل ، پروردگار ما بوده و علم ، عینِ ذات او بود ، بی آن که هنوز معلولی وجود داشته باشد و شنیدن ، عین ذات او بود ، بی آن که هنوز شنیده شده ای وجود داشته باشد و دیدن ، عین ذات او بود ، بی آن که هنوز دیده شده ای وجود داشته باشد و توانایی ، عین ذاتش بود ، بی آن که از مقدور ، اثری باشد ، و چون اشیا را پدید آورد ومعلومِ موجود شد ، علم او بر معلوم تعلّق گرفت و شنیدنش بر شنیده شده و دیدنش بر دیده شده و توانایی اش بر مقدور ...» . گفتم : پس خداوند از ازل ، متکلّم بوده است؟ فرمود : «کلام ، صفتی حادث است و ازلی نیست . خداوند عز و جل بود و متکلّم نبود» .

امام صادق علیه السلام در پاسخ این پرسش که : آیا خداوند از ازل ، مرید بوده است؟ :مرید ، وقتی است که مرادی برایش باشد . خداوند ، از ازل ، دانا و توانا بود و سپس ، اراده کرد .

.


ص: 448

الکافی عن بکیر بن أعین :قُلتُ لِأَبی عَبدِاللّهِ علیه السلام : عِلمُ اللّهِ ومَشیئَتُهُ هُما مُختَلِفانِ أَو مُتَّفِقانِ؟ فَقالَ: العِلمُ لَیسَ هُوَ المَشیئَهُ ، أَلا تَری أَنَّکَ تَقولُ: سَأَفعَلُ کَذا إِن شاءَ اللّهُ ، ولا تَقولُ سَأَفعَلُ کَذا إِن عَلِمَ اللّهُ! فَقَولُکَ: «إِن شاءَ اللّهُ» دَلیلٌ عَلی أَنَّهُ لَم یَشَأ ، فَإِذا شاءَ کانَ الَّذی شاءَ کَما شاءَ ، وعِلمُ اللّهِ السّابِقُ (1) لِلمَشیئَهِ . (2)

2 / 3المرتبه الثّالثه : التّوحید فی الأفعالالتّوحید فی الأفعال ، یعنی : کلّ فعل یحدث فی هذا العالم هو تحت سلطه الخالق وبمشیئته وتقدیره تعالی ، ولیس ثمه فاعل یوازی الخالق أو مستقلّ عنه ، وینطبق هذا المعنی علی جمیع الأفعال الإلهیّه ، ومن بین الأفعال الإلهیّه المهمّه : الخلق ، والربوبیه ، والتدبیر . من هنا طرحت فی ذیل التّوحید فی الأفعال .

2 / 3 1التَّوحیدُ فِی الخالِقِیَّهِالکتاب«قُلِ اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ هُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ» . (3)

.

1- .فی التوحید : «وعِلمُ اللّه ِ سابِقٌ للمشیّه» .
2- .الکافی : ج 1 ص 109 ح 2 ، التوحید : ص 146 ح 16 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 144 ح 15 .
3- .الرعد : 16 وراجع : الأنعام : 102 والزمر : 62 وغافر : 62 .

ص: 449



2 / 3 مرتبه سوم : توحید اَفعالی

2 / 3 - 1 یکتایی در خالقیت

الکافی به نقل از بُکَیر بن اَعیَن :به امام صادق علیه السلام گفتم : علم و مشیّت خدا باهم فرق دارند یا هر دو یک چیزند؟ فرمود : «علم ، همان مشیّت نیست . مگر نمی بینی که می گویی : اگر خدا بخواهد ، این کار را خواهم کرد و نمی گویی : اگر خدا بداند ، این کار را خواهم کرد ؟ پس ، این گفته تو که : اگر خدا بخواهد ، دلیل بر آن است که او نخواسته است و هر گاه بخواهد ، آنچه را بخواهد ، همچنان که بخواهد ، تحقّق می یابد . پس ، علم خدا مقدّم بر مشیّت اوست» .

2 / 3مرتبه سوم : توحید اَفعالیتوحید اَفعالی ، اعتقاد به این است که هر فعلی که در این جهان به وقوع می پیوندد ، زیر سیطره الهی و خواست و تقدیر خدای متعال است و هیچ فاعلی ، به موازات خالق و یا مستقل از او وجود ندارد و این اصل ، در مورد همه افعال الهی ، صادق است از زمره مهم ترین افعال خداوند ، می توان به : آفرینش ، ربوبیت و تدبیر ، اشاره کرد که به همین دلیل ، در زیرمجموعه فصل «توحید افعالی» بحث می شوند .

2 / 3 1یکتایی در خالقیتقرآن«بگو : خدا ، آفریننده هر چیزی است و اوست یگانه قهّار» .

.


ص: 450

«هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی» . (1)

«هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَیْرُ اللَّهِ یَرْزُقُکُم مِّنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ» . (2)

الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله فِی الدُّعاءِ :یا لا إِلهَ إِلّا أَنتَ ، لَیسَ خالِقا ولا رازِقا سِواکَ یا اللّهُ، وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الظّاهِرِ فی کُلِّ شَیءٍ بِالقُدرَهِ وَالکِبرِیاءِ وَالبُرهانِ وَالسُّلطانِ یا اللّهُ. (3)

عنه صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ عز و جل : ومَن أَظلَمُ مِمَّن ذَهَبَ یَخلُقُ کَخَلقی ! فَلیَخلُقوا ذَرَّهً (4) أَو لِیَخلُقوا حَبَّهً أَو شَعیرَهً . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :سُبحانَ الَّذی لا إِلهَ غَیرُهُ ... بَدیعُ السَّماواتِ وَالأَرضِ ، المُبدِعُ غَیرَ المُبتَدِعِ ، خالِقُ ما یُری وما لا یُری . (6)

الإمام الصادق علیه السلام :إِنَّ اللّهَ عز و جل خَلَقَ الخَلقَ ، لا شَریکَ لَهُ ، لَهُ الخَلقُ وَالأَمرُ ، وَالدُّنیا وَالآخِرَهُ ، وهُوَ رَبُّ کُلِّ شَیءٍ وخالِقُهُ ، خَلَقَ الخَلقَ وأَوجَبَ أَن یَعرِفوهُ بِأَنبِیائِهِ ، فَاحتَجَّ عَلَیهِم بِهِم ، وَالنَّبِیُّ صلی الله علیه و آله هُوَ الدَّلیلُ عَلَی اللّهِ عز و جل ، وهُوَ عَبدٌ مَخلوقٌ مَربوبٌ اِصطَفاهُ اللّهُ لِنَفسِهِ بِرِسالَتِهِ . (7)

راجع : موسوعه العقائد الإسلامیّه (معرفه اللّه ) : ج4 ص169 (التعرف علی الصفات الثبوتیّه / الخالق) و ص 387 (الفاعل والفعّال)

.

1- .الحشر : 24 .
2- .فاطر : 3 .
3- .البلد الأمین : ص 415 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 259 ح 1.
4- .الذَّرُّ : صغار النمل ، واحدتُه : ذَرَّه . وقیل : الذرّه لیس لها وزنٌ ویُراد بها ما یُری فی شعاع الشمس الداخل فی النافذه (لسان العرب : ج 4 ص 304 «ذرر» ) .
5- .صحیح البخاری : ج 6 ص 2747 ح 7120 عن أبی هریره ، صحیح مسلم : ج 3 ص 1671 ح 101 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 11 ح 7169 .
6- .العظمه : ص 72 ح 110 عن اُسامه بن زید ، کنز العمّال : ج 10 ص 370 ح 29849 .
7- .بصائرالدرجات : ص 535 ح 1 ، مختصر بصائرالدرجات : ص 87 کلاهما عن المفضّل بن عمر ، بحار الأنوار : ج 24 ص 297 ح 1.

ص: 451

«اوست خدای آفریننده پدیدآورنده صورتگر . نام های نیکو او راست» .

«آیا آفریدگاری جز خدا هست که شما را از آسمان و زمین ، روزی دهد؟» .

حدیثپیامبر خدا صلی الله علیه و آله در دعا :ای آن که معبودی جز تو نیست ! آفریننده و روزی رسانی جز تو نیست ، ای خداوند! از تو درخواست می کنم ، به آن نامت که با قدرت و کبریا و برهان و سلطنت در هر چیزی هویداست ، ای خداوند!

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عز و جل فرمود : «کیست ستمکارتر از کسی که می خواهد همانند مخلوقات من بیافریند؟! پس [اگر راست می گویند] مورچه ای (1) بیافرینند ، یا دانه گندمی یا جوی خلق کنند» .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :منزّه است آن که معبودی جز او نیست ... ، پدید آورنده آسمان ها و زمین ، و پدید آورنده بدون پدید آوردن از روی الگویی ، و آفریننده هر آنچه دیده می شود و دیده نمی شود .

امام صادق علیه السلام :خداوند عز و جل مخلوقات را بیافرید . بی انباز است . آفریدن و فرمان ، و دنیا و آخرت ، متعلّق به اوست ، و او پروردگار و آفریدگارِ هر چیزی است . خلایق را آفرید و مقرّر داشت که او را از طریق پیامبرانش ، بشناسند . از این رو ، با فرستادن آنان ، بر مردمانْ اقامه حجّت کرد ، و پیامبر صلی الله علیه و آله دلیل بر وجود خداوند عز و جل است ، و او بنده و مخلوق و پرورده ای است که خداوند ، او را برای رسالت خویش برگزید .

ر . ک : دانش نامه عقاید اسلامی : ج6 (خداشناسی) ص35 (شناختن صفات ثبوتی خدا / خالق) و ص 447 (فاعل ، فعّال) .

.

1- .بعضی گفته اند : ذرّه به هر چیز بی وزن می گویند و مراد ، گَرد و غبارهای ریزی است که در نور آفتاب که از پنجره و روزنه ای به داخل اتاق می تابد ، دیده می شود (لسان العرب : ج 4 ص 304 : مادّه «ذرر») .

ص: 452

2 / 3 2التَّوحیدُ فِی الرُّبوبِیَّهِأ لا رَبَّ غَیرُهُرسول اللّه صلی الله علیه و آله :یا اللّهُ لا إِلهَ إِلّا أَنتَ وَحدَکَ لا شَریکَ لَکَ ، ولا إِلهَ غَیرُکَ ، أَنتَ رَبُّ الأَربابِ ، ومالِکُ الرِّقابِ ، وصاحِبُ العَفوِ وَالعِقابِ ، أَسأَ لُکَ بِالرُّبوبِیَّهِ الَّتِی انفَرَدتَ بِها أَن تُعتِقَنی مِنَ النَّارِ بِقُدرَتِکَ . (1)

الإمام علیّ علیه السلام مِن خُطبَهٍ لَهُ فِی التَّوحیدِ :عَلِمَ ما خَلَقَ وخَلَقَ ما عَلِمَ لا بِالتَّفکیرِ فی عِلمٍ حادِثٍ أَصابَ ما خَلَقَ ، ولا شُبهَهٍ دَخَلَت عَلَیهِ فیما لَم یَخلُق ، لکِن قَضاءٌ مُبرَمٌ ، وعِلمٌ مُحکَمٌ ، وأَمرٌ مُتقَنٌ ، تَوَحَّدَ بِالرُّبوبِیَّهِ ، وخَصَّ نَفسَهُ بِالوَحدانِیَّهِ . (2)

عنه علیه السلام مِن خُطبَتِهِ بِصِفِّینَ :فَإِنَّما أَنَا وأَنتُم عَبیدٌ مَملوکونَ لِرَبٍّ لا رَبَّ غَیرُهُ ، یَملِکُ مِنّا ما لا نَملِکُ مِن أَنفُسِنا . (3)

الإمام الصادق علیه السلام :اَللّه غایَهُ مَن غَیّاهُ ، وَالمُغَیّی غَیرُ الغایَهِ ، تَوَحَّدَ بِالرُّبوبِیَّهِ ، ووَصَفَ نَفسَهُ بِغَیرِ مَحدودِیَّهٍ . (4)

الإمام الهادی علیه السلام فِی الدُّعاءِ :یا مَن تَفَرَّدَ بِالرُّبوبِیَّهِ ، وتَوَحَّدَ بِالوَحدانِیَّهِ ، یا مَن أَضاءَ بِاسمِهِ النَّهارُ ، وأَشرَقَت بِهِ الأَنوارُ . (5)

.

1- .مهج الدعوات : ص 100 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 218 ح 17 .
2- .الکافی : ج 1 ص 136 ح 1 عن الإمام الصادق علیه السلام ، التوحید : ص 43 ح 3 عن الحصین بن عبدالرحمن عن أبیه عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه عنه علیهم السلام وفیه «ولا بعلم حادث» بدل «فی علم حادث» ، الغارات : ج 1 ص 175 عن إبراهیم بن إسماعیل الیشکری نحوه ، بحار الأنوار : ج 4 ص 270 ح 15 .
3- .الکافی : ج 8 ص 356 ح 550 عن جابر عن الإمام الباقر علیه السلام ، نهج البلاغه : الخطبه 216 ، بحار الأنوار : ج 41 ص 154 ح 46.
4- .التوحید : ص 58 ح 16 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 160 ح 5 .
5- .مهج الدعوات : ص 82 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 227 ح 1 .

ص: 453

.